وقت آن شد که ز میخانه در آیم سر مست
لب ساغر بلب و طره ی ساقی در دست
کف زنان، دست فشان، از دو جهان بر دو جهان
پرده بردارم و بیرون فکنم هرچه که هست
تا که آید بمیان تیغ برآرم ز نیام
تا که افتد بنشان تیر گشایم از شست
جام کز دست نگار است چه شیرین و چه تلخ
جا که در مجلس بار است چه بالا و چه پست
نه همین از تو نصیب دل ما آزار است
جز خرابی نکند هر که در این خانه نشست
تا بدانی که بجز سوی تو پروازم نیست
بال بگشا و نگه دار سر رشته بدست
عجبی نیست که جز سوی تو رفتارم نیست
که به یکسوی رود ماهی افتاده بشست
بدلی زخم مزن ور بزنی رحم میار
که چو بشکست بهم شیشه نشاید پیوست
زحمت خرقه و سجاده برم چند نشاط
همه دانند که من رندم و دیوانه و مست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از حال و هوای شادی و مستی در میخانه سخن میگوید. او میخواهد از محدودیتها و نگرانیها رها شود و به دنیای آزاد و بیقید و بند برود. با تصویرسازی از ساغر و ساقی، لذت زندگی را بیان میکند و میگوید که در اینجا جز خرابی نصیب او نخواهد شد. شاعر به سمت معشوق و عشقش پرواز میکند و از دوگانگیهای زندگی اشاره میکند و در نهایت میگوید که زندگیاش را در راه عشق و مستی موجود در میخانه میگذراند و به تنهایی از وضعیتهای سخت زندگیاش آگاه است.
هوش مصنوعی: زمانی رسیده که از میخانه بیرون بیایم، مست و سرخوش با لیوانی در دست و موهای ساقی را در دستانم بزنم.
هوش مصنوعی: با شادی و نشاط به پاهایم میکوبم و دستانم را بالا میبرم، تا از این دنیای مادی پردهها را کنار بزنم و همهی آنچه را که وجود دارد، به بیرون برانم.
هوش مصنوعی: زمانی که دشمن به میدان بیاید، شمشیرم را از نیام بیرون میآورم و وقتی که تیر به هدف بخورد، آن را از کمان رها خواهم کرد.
هوش مصنوعی: جامی که از دست معشوق به ما میرسد، فرقی نمیکند که طعمش شیرین باشد یا تلخ، چون در مجلس خوشی و شادی، همه چیز زیباست، چه کسی در بالاست و چه کسی در پایین.
هوش مصنوعی: هر چیزی که از تو نصیب دل ما میشود فقط آزار است و جز تخریب چیزی به همراه ندارد هر کسی که در این خانه بنشیند.
هوش مصنوعی: تا بفهمی که جز نزد تو نمیتوانم پرواز کنم، بالهایت را باز کن و سررشته کار را به دست بگیر.
هوش مصنوعی: تعجبی نیست که من جز به سوی تو حرکت نمیکنم، زیرا مانند ماهی که به یک سمت رود میافتد، فقط به تو گرایش دارم.
هوش مصنوعی: اگر به کسی آسیب زدی، دیگه رحم و مروت نداشته باش، چون وقتی شیشهای بشکند، نمیتوان آن را دوباره به هم چسباند.
هوش مصنوعی: زحمت داشتن لباس و فرش عبادت برای من چه فایدهای دارد، چرا که همه میدانند من آدمی سستعقل و سرمست هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شور در شهر فکند آن بت زُنّارپرست
چون خرامان ز خرابات برون آمد مست
پردهٔ راز دریده، قدحِ می در کف
شربت کفر چشیده، عَلَم کفر به دست
شده بیرون ز در نیستی از هستی خویش
[...]
آنکه در صدر قضا تا به حکومت بنشست
چنگ بازی بمثل سینه کبکی بنخست
وانکه تا او در انصاف گشودست ز بیم
پشت ظالم بشکست و نفس فتنه ببست
دیده اکنون نتواند که کند هیچ زنا
[...]
چار چیز است خوش آمد دل خاقانی را
گر کریمی و معاشر مده این چار ز دست
مال پاشیدن و پوشیدن اسرار کسان
باده نوشیدن و بوسیدن معشوقهٔ مست
صنما بسته آنم که در این منزل تست
خبری یابم زان زلف شکسته به درست
درد و غمهای تو و عهد وفایت بر ماست
هم به جان تو که هوش و دل و جانم بر تست
دل من نیست شد و سوز تو از سینه نرفت
[...]
یار میخواره من دی قدحی باده به دست
با حریفان ز خرابات برون آمد مست
بر در صومعه بنشست و سلامی در داد
سرِ خُم را بگشاد و در غم را بربست
دل هر دیو دل از ما که بدید آن مه نو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.