ای روی دلارایت آرایش زیبایی
زیباتر از این رو چیست تا خود بوی آرایی
رویی که جهانسوز است با غازه چه افروزی
زلفی که دلاویز است زآویزه چه پیرایی
ذکر تو فراغ من از مشغله ی تنها
یاد تو چراغ من در ظلمت تنهایی
هم عاشق و هم عاقل سودند بر این در سر
این سر بکف تسلیم آن بر سر خود رایی
در حسرت آن صیدم کز پافتد از تیرت
وان دست بلورین را در خون وی آلایی
حاشا که نهم گامی جز در طلب کامت
بردیم بدامن پای تا باز چه فرمایی
پایی بسرم بر نه یا تیغ بر این سر نه
تا چند توان سر برد با این سر سودایی
در حلقه ی میخواران باد است سخن واعظ
زین آب نپیمودی تا باد نپیمایی
دشمن چو ضعیف آید آنگاه حذر باید
کو وقت همی یابد وین هست توانایی
بیچاره نشاط از تو سد عقده بدل دارد
یک ره گرهی از زلف بگشای که بگشایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوش از سر بیهوشی و ز غایت خودرایی
رفتم گذری کردم بر یار ز شیدایی
قلاش و قلندرسان رفتم به در جانان
حلقه بزدم گفتا نه مرد در مایی
گفتم که مرا بنما دیدار که تا بینم
[...]
با هر کی تو درسازی میدانک نیاسایی
زیر و زبرت دارم زیرا که تو از مایی
تا تو نشوی رسوا آن سر نشود پیدا
کان جام نیاشامد جز عاشق رسوایی
بردار صراحی را بگذار صلاحی را
[...]
هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی
ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی
یا چشم نمیبیند یا راه نمیداند
هر کاو به وجود خود دارد ز تو پروایی
دیوانه عشقت را جایی نظر افتادهست
[...]
عشق آمد و بر هم زد بنیادِ شکیبایی
ای عقل درین منزل مِن بعد چه میپایی
گر نه سر خود گیری در دستِ بلا مانی
تقصیر مکن خود را زنهار بننمایی
گر با تو مجازاتی بنیاد نهد خاموش
[...]
تا داشت به جان طاقت، بودم به شکیبایی
چون کار به جان آمد، زین پس من و رسوایی
سرپنجه صبرم را پیچیده برون شد دل
ای صبر، همین بودت بازوی توانایی
در زاویه محنت دور از تو چو مهجوران
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.