سرو سیمین که دیده در چمنی
و آفتابی میان انجمنی
گلبن بزم و شاهد چمنی
زینت باغ و زیب انجمنی
نشنیدی زمانهان سخنی
فاش خواهی شنید از انجمنی
از اسیران غربتش چه خبر
آنکه با دوست خفته در وطنی
عقل با عشق بر نمی آید
با سلیمان نپاید اهرمنی
یار میآید از میان برخیز
خار راهی غبار انجمنی
هر طرف طایری پر افشان هست
کس نیفتد بفکر همچو منی
ناله ای میکشم مگر صیاد
گذر آرد بگوشه ی چمنی
بیخودی و شکستگی نشاط
چشم مستی و زلف پر شکنی
چه عجب فاش کرد اگر رازم
که نگنجد در آن دهن سخنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خروس ایچ ندانم چه کسی
نه نکو فعلی و نه پاک تنی
سخت شوریده طریقیست تو را
نه مسلمانی و نه برهمنی
طیلسان داری و در بانگ نماز
[...]
ساکن خانقاه «اَوْ اَدْنی»
سالک شاهراه «اَرْسَلْنا»
هر چه موی سپید بینی تو
دست در دامن بهانه زنی
برکنی گوئی این ز سودا بود
من ندانم که را همی شکنی
پنبه زاری شد آن بناگوشت
[...]
چون تو را خوان و کاسه نبود
بیهده کوس مهتری چه زنی
بی مروت تو را منی نرسد
ای منی چند از این منیّ و منی
با همه نادری و نو سخنی
برنتابیم روی از آن کهنی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.