زبان بعرض نیازی مگر گشودم دوش
سروش غیب بگوشم نهفته گفت خموش
وجود تو همه فقر است و ذات او همه جود
نیاز تو همه نطق است وجود او همه گوش
اگر به نوش عتاب آیدت بخاک بریز
و گر به نیش خطاب آیدت بذوق بنوش
جمال او همه حسن است از نقاب بر آر
وجود تو همه عیب است در حجاب بپوش
نشاط را برخ دوست دیده باز و هنوز
حکیم از پی عقل و فقیه پیرو هوش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان رابطه میان انسان و خداوند میپردازد. شاعر به توجه به نیازها و فقر وجودی انسان اشاره میکند و برعکس، خداوند را به عنوان منبع بخشش و زیبایی معرفی میکند. او تأکید میکند که در مواجهه با موارد مختلف، باید به گونهای واکنش نشان دهیم که نشاندهنده عمق درک و ادب ما باشد. همچنین، از جمال و زیبایی خداوند سخن میگوید که همواره باید از آن قدردانی کنیم. در نهایت، اشاره به دو نوع شناخت (عقل و هوش) وجود دارد که هر کدام در جستجوی حقیقت و خوبی هستند.
هوش مصنوعی: دیشب با خودم در مورد نیازی که داشتم صحبت کردم و ناگهان صدای پنهانی از عالم غیب به گوشم رسید که به من گفت سکوت کن.
هوش مصنوعی: وجود تو نمایانگر تمام نیازها و کمبودهاست، در حالی که وجود او نمایندهی بخشندگی و عطا است. تو تنها سخن گفتن را داری، اما او همهچیز را میشنود و درک میکند.
هوش مصنوعی: اگر از کسی به شیوهای محبت آمیز و دلنشین سخن گفت، با جان و دل آن را بپذیر و اگر به طور تند و تهاجمی با تو صحبت کرد، باز هم سعی کن با آرامش و طیب خاطر آن را تحمل کنی و نگذار که از کوره در بروی.
هوش مصنوعی: زیبایی او تمام خوبیهاست و از حجاب فاصله بگیر، زیرا وجود تو در حجاب عیبهایی را به همراه دارد که باید بپوشانی.
هوش مصنوعی: دوستی شادابی و سرزندگی را دوباره تجربه کرده و هنوز هم حکیم به دنبال عقل و فقیه به دنبال هوش و درک است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وزیر شاه بدیدار پهلوان برغوش
گرفت و داد بپیمان دوستی دل و هوش
بموسم گل و بلبل زجام و بلبله کرد
شراب گلگون از دست گلعذاران نوش
همه سعادت دستور شاه سعدالملک
[...]
ز دست مدعیان یک زمانکی شبِ دوش
شرابکی دو سه در خدمتت نکردم نوش
به روزگار شبی دیگر اتفاق افتد
که پای بوس تو حاصل کنیم و دست آغوش
بر آتش جگرم ریز یک دم آب وصال
[...]
دو هفتهٔ دگر از بوی باد مشک فروش
شود چو باغ بهشت این زمین دیبا پوش
درخت غنچه کند، غنچه پیرهن بدرد
به وقت صبح چو مرغان برآورند خروش
شود چو روی فلک پرستاره روی زمین
[...]
چو جام لعل تو نوشم کجا بماند هوش
چو مست چشم تو گردم مرا که دارد گوش
منم غلام تو ور زانک از من آزادی
مرا بکوزه کشان شرابخانه فروش
ببوی آنک زخمخانه کوزه ئی یابم
[...]
چه گفت با تو شنیدی رباب و عود به گوش
ز کس مترس و به بانگ بلند باده بنوش
سروش عاطفت از نو نوید رحمت داد
معاشران همه دادند بوسه بر سر و روش
به خواب شیخ حرم دید دوش مستی را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.