درد چون نیست چه تأثیر بود درمان را
گوی شو تا که ببینی اثر چوگان را
از من ای خاک در دوست خدا را بپذیر
بکجا باز برم این سر بی سامان را
چه عجب خلق اگر از تو بغفلت گذرند
آنکه درویش نباشد چه کند درمان را
دیده بستم که دل از یاد توام بستان است
جز برویت نگشایم در این بستان را
عهد گل تازه شد آن ساقی گلچهره کجاست
تا ز پیمانه بما تازه کند پیمان را
شاید از پرتو او روز وصالی سازد
آنکه از بخت من آورد شب هجران را
عاقل اندیشه ی جان دارد و عاشق جانان
بالله ار ما بشناسیم ز جان جانان را
دل یکی منزل غیب است نه منزلگه ریب
خلوت قدس مخوان بارگه شیطان را
ای که در کار نشاطت نظری هست مجوی
راز این غمزده ی دلشده ی حیران را
حال این قوم چه دانی تو که بهتر دانند
از نشاطی که بود فاش غم پنهان را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تأثیر درد و عشق اشاره دارد و بیان میکند که وقتی درد وجود نداشته باشد، درمان هم تأثیری نخواهد داشت. شاعر از دوست خواسته تا او را بپذیرد و به حال بیسامان او توجه کند. او به بیماران و درمانجویان اشاره میکند و میگوید که اگر کسی درویش نباشد، درمانی ندارد. شاعر همچنین از عشق و زیبایی معشوق خود یاد میکند و از ساقی گلچهره میخواهد که پیمان عشق را تازه کند. در نهایت، او به عمق غم و رازهای دل خود اشاره میکند و میگوید که گاهی غمهای پنهان در دل انسانها عمیقتر از شادیهای ظاهری است.
هوش مصنوعی: وقتی که دردی وجود ندارد، درمان چه تأثیری خواهد داشت؟ صحبت کن تا اثر بازی چوگان را مشاهده کنی.
هوش مصنوعی: ای خاک، من از تو درخواست میکنم که خدا را بپذیری، زیرا نمیدانم با این سر بدون ترتیب و آشفتهام به کجا بروم.
هوش مصنوعی: عجب است که مردم از تو غافل شوند، آنکه درویش نیست چه اندازه میتواند به درمان او کمک کند؟
هوش مصنوعی: چشمهایم را بستم تا از یاد تو دل بکنم، اما به جز روی تو هرگز در این باغ را نخواهم گشود.
هوش مصنوعی: زمان نویدبخش و زیبا آغاز شده است، اما ای ساقی خوشگل، کجا هستی؟ تا با شراب تازهات، پیمان و دوستی ما را تجدید کنی.
هوش مصنوعی: شاید آن کسی که از خوششانسی من، شب جدایی را به ارمغان آورده، بتواند با درخشش او، روز دیدار را بسازد.
هوش مصنوعی: انسان هوشمند به عمق روح و معناهای آن توجه دارد، و عاشق واقعی به عشق خود ایمان دارد. اگر ما بتوانیم جان عاشق را بشناسیم، به درک عمیقتری از جان معشوق خواهیم رسید.
هوش مصنوعی: دل، جایی از عالم غیب و رازهاست و نباید آن را مکانی برای شک و تردید دانست. این مکان مقدس و روشن را نباید با بارگاه شیطان مقایسه کرد.
هوش مصنوعی: ای کسی که در کار شادیات نظری وجود دارد، نیا و راز این دل غمگین و سرگردان را جستجو نکن.
هوش مصنوعی: تو چه میدانی حال این مردم را، که خودشان بهتر از هر کس دیگری از شادی و سرورشان آگاه هستند، در حالی که غم و نگرانیهای پنهانی در دل دارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را
چه کند گوی که عاجز نشود چوگان را
سروبالایِ کمانابرو اگر تیر زند
عاشق آنست که بر دیده نهد پیکان را
دست من گیر که بیچارگی از حد بگذشت
[...]
می بیارید و به می تازه کنید ایمان را
غم جنّات و جهنم نبود رندان را
ترک خود گیر که با خود به مکانی نرسی
که در آن کوی مجالی نبود رضوان را
عاقلان را به مقامات مجانین ره نیست
[...]
در دل عاشق اگر قدر بود جانان را
نظر آنست که در چشم نیارد جان را
تو اگر عاشقی ای دل نظر از جان برگیر
خود به جان تو نباشد طمعی جانان را
دعوی عشق نشاید که کند آن بدعهد
[...]
رونق عهد شباب است دگر بُستان را
میرسد مژدهٔ گل بلبل خوشالحان را
ای صبا گر به جوانان چمن باز رَسی
خدمت ما برسان سرو و گل و ریحان را
گر چنین جلوه کند مغبچهٔ بادهفروش
[...]
وقت آن شد که می ناب دهی مستان را
خاصه من بیدل شوریده سرگردان را
قدحی چند روان کن، که جگرها تشنه است
تا ز خود دور کنم این سر و این سامان را
شیشه خالی و حریفان همه مخمورانند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.