اگر تو نشنوی از نالههای زار چه حظ
وگر تو ننگری از چشم اشکبار چه حظ
درآ به مشرب روحانیان و واصل شو
معاشران تو مستان تو هوشیار چه حظ
به چشم ما در و دیوار بوستان مستند
تو را که باده نمینوشی، از بهار چه حظ
نمک به سینه مجروح چاشنی بخشد
اگر غمی ندهندت ز غمگسار چه حظ
کلید قفل همه گنجها به ما دادند
به دست ما چو ندادند اختیار چه حظ
گرم به پهلوی ساقی به بزم بنشانند
مرا که بیخود و مستم ز اعتبار چه حظ
ز عمر آن چه گرامیتر است در سفرست
مرا که دل به غریبی است از دیار چه حظ
به لاف هم تک برق و براق میتازم
برون نمیرودم مرکب از غبار چه حظ
هزار ذوق «نظیری» به درد نومیدیست
فریب وعده نباشد ز انتظار چه حظ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات و تأملات عمیق انسانی میپردازد. شاعر از بیتوجهی و عدم درک انسانها نسبت به رنجها و دردهای دیگران سخن میگوید. او به روحانیان و معانی عمیق زندگی اشاره میکند و آنان را به همنشینی با مستان و درک زیباییهای زندگی دعوت میکند. همچنین به دلایل بیمعنایی و بیاهمیتی زندگی اشاره دارد و یادآور میشود که افرادی که به حقیقت نرسیدهاند، از لذتها و زیباییهای زندگی بیبهرهاند. در نهایت، شاعر به ناامیدی و نامیدی انسانها از تحقق آرزوها و وعدهها اشاره کرده و نتیجه میگیرد که زندگی بدون درک عمیق و تجربه واقعی، بیمعناست.
هوش مصنوعی: اگر تو صدای نالههای دلbroken مرا نشِنوی، چه فایدهای دارد؟ و اگر تو به چشمان پر از اشک من نگاه نکنی، چه سودی خواهد داشت؟
هوش مصنوعی: به دنیای روحانیان وارد شو و با دوستانت که مستاند همراه شو، زیرا تو که هوشیار هستی از این لحظات بهرهمند خواهی شد.
هوش مصنوعی: در نگاه ما، زیباییهای باغ به خاطر تو حقیقت دارند، پس اگر تو از مینوشی خبری نیست، از بهار چه لذتی خواهی برد؟
هوش مصنوعی: اگر نمک برای زخم جراحتی به کار رود، میتواند به آن طعم و اثر خاصی بدهد. ولی اگر کسی از غم و اندوه دور باشد و از غمگساری خوشحال نباشد، چه لذتی در آن وجود دارد؟
هوش مصنوعی: به ما اجازه دسترسی به گنجینهها را دادند، اما هرگاه که بخواهیم، قدرت و اختیار استفاده از آنها را نداریم. پس چه فایدهای دارد؟
هوش مصنوعی: اگر مرا به میخانه بیاورند و در کنار ساقی بنشانند، خوشی و سرخوشیام از حالتی که دارم و بیخود و مست هستم، برایم کافی و دلپذیر است.
هوش مصنوعی: آنچه در عمر من باارزشتر است، سفر است؛ زیرا که دل من به غریب بودن در دیاری دیگر خوش است و از آن لذت میبرم.
هوش مصنوعی: من به آرامش و نور زیادی میدرخشم، اما در واقع به خاطر مشکلات و موانع بیرون نمیروم و از آن وضعیت لذت نمیبرم.
هوش مصنوعی: هزاران لذت و خوشی که «نظیری» به آن اشاره دارد، در زمان ناامیدی به کار نمیآید. نباید به وعدهها فریب خورده و به انتظار نشسته باشی؛ چرا که در این انتظار هیچ چیز خوشایند وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همین شعر » بیت ۱
اگر تو نشنوی از نالههای زار چه حظ
وگر تو ننگری از چشم اشکبار چه حظ
به عرض غصه نظیری وکیل غالب بس
«اگر تو نشنوی از ناله های زار چه حظ؟»
ز لالهزار مرا بیجمال دل نواز چه فیض
ز جام می لب ساقی گل عذار چه حظ
در انجمن که نباشد مغنی گل رخ
ز صوت فاخته و نغمهٔ هزار چه حظ
شکار تا شده دلهای بی محبت را
[...]
ز گنجهای گرانمایه بی نثار چه حظ؟
اگر ز خود نفشانی ز برگ و بار چه حظ؟
بهارتازه کند داغ تخم سوخته را
دماغ سوخته را از وصال یار چه حظ؟
خوش است دامن تحریک نیم سوخته را
[...]
نه می به جام و نه معشوق در کنار، چه حظ
اگر چنین گذرد دور روزگار چه حظ
نه سیر دشت و نه گلگشت باغ، حیرانم
که همچو مرغ قفس داری از بهار چه حظ
ترا که نیست نصیبی ز بی قراری شوق
[...]
مرا که باده ندارم ز روزگار چه حظ؟
ترا که هست و نیاشامی از بهار چه حظ؟
خوش ست کوثر و پاکست باده ای که دروست
از آن رحیق مقدس درین خمار چه حظ؟
چمن پر از گل و نسرین و دلربایی نی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.