ای جوان کاین همه آتش زنیم بر دل و ریش
سینه از آه به تنگ است بیندیش ز خویش
نظری کار مرا ساخت مرنجان بازو
ای کماندار که بر دل زنیم این همه نیش
گله از بخت ندارم چو تو محبوب منی
برتر از سلطنت از بخت چه خواهد درویش
عشق با عقل من آن کرد که بادی به غبار
هجر با جان من آن کرد که سیلی به حشیش
ترک چشمت کشد ار تیغ به رویت چه عجب
مست چون تیغ برآهیخت چه بیگانه چه خویش
سر کویی که شتر گم شود آنجا به قطار
من دلی گمشده میجویم از آن زلف پریش
خون به دست آر که کار دلم از کار گذشت
همه با ناز و تعلل نرود کار ز پیش
چند کارم همه از دور به ایما گذرد
دل حسرتزده کم زوی ترا حوصله پیش
نیّرا دل به یکی بند ز باقی بگسل
پای زن بر سر افسانۀ هفتاد و دو کیش
وارث تاج ولایت که پس از احمد پاک
اوست ناموس جهان داور و باقی همه میش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و درد دل خود اشاره میکند و از آتش عشق و غم جدایی سخن میگوید. او از جوانی که بر دل و جانش تأثیر گذاشته سخن میگوید و از حسرت و بیتابی خود مینالد. شاعر از محبوب خود میخواهد که زندگیاش را با ناز و تعلل به تأخیر نیندازد و بر شدت احساسات او میافزاید. در نهایت، او به دنبال دلی است که گم شده و به نوعی از مقام و وارثی صحبت میکند که پس از شخصیتی بزرگمرتبه (احمد) میآید. به طور کلی، شعر پر از احساسات عاشقانه و مشکلات ناشی از عشق است.
هوش مصنوعی: ای جوان، نگران نباش، چرا که ما با عشق و شوق زیادی در دل خود آتش میزنیم و سینهام از درد و ناله به تنگ آمده است. بهتر است به خودت فکر کنی.
هوش مصنوعی: کماندار، با یک نگاه تو توانستم به آرزوهایم برسم. پس نگران نباش و بر زخمهایم نیفزایید، زیرا این همه آسیب که بر دل من نشسته، درد بزرگی است.
هوش مصنوعی: شکایتی از سرنوشت ندارم چون تو محبوب من هستی، و برای من محبت تو از هر سلطنتی بالاتر است، پس سرنوشت چه اهمیتی برای یک درویش دارد؟
هوش مصنوعی: عشق با عقل من چنان کرد که گویی باد غبار دوری را بر جانم افکند، و جانم مانند علفی بود که سیلی به آن زده باشد.
هوش مصنوعی: اگر چشمان تو مانند تیغ بر من فرود آید، چه عجیب است که من مست و شیدا شوم، چه کسی بیگانه باشد و چه کسی نزدیک و آشنا.
هوش مصنوعی: در محلهای که شترها گم میشوند، من در جستجوی دلی گمشده هستم که از زلف پریشان دوست نشأت گرفته است.
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن آنچه میخواهم، باید دست به کار شوم و تلاش بیشتری داشته باشم، زیرا صرفاً با ناز و لَفت و لَنگ نمیتوانم به نتیجه برسم و کارهایم پیش نرود.
هوش مصنوعی: من به خاطر دوریام از تو، هر چه کار دارم تنها با اشاره و بیحوصله پیش میرود و دلم پر از حسرت است.
هوش مصنوعی: دل خود را به یکی از آن نورها بسپار و از باقی چیزها جدا شو و با قوت و اراده بر داستانهای مختلفی که وجود دارد، پا بگذار.
هوش مصنوعی: پس از احمد پاک، کسی که میراثدار تاج ولایت است، همان کسی است که ناموس جهان و داور عالم به شمار میآید و دیگران در برابر او همچون میش هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا تو آن خیش ببستی به سر اندر، پسرا
بر دلم گشت فزون از عدد ریشهش ریش
ماهرویا، به سر خویش، تو آن خیش مبند
نشنیدی که کند ماه تبه جامهٔ خیش ؟
رزبان تاختنی کرد به شهر از رز خویش
در رز بست به زنجیر و به قفل از پس و پیش
بود یک هفته به نزدیکی بیگانه و خویش
ز آرزوی بچهٔ رز، دل او خسته و ریش
این منم یافته مقصود و مراد دل خویش
با حوادث شده بیگانه و با دولت خویش
وین منم دیده و دل کرده پس از چندین سال
روشن و شاد به دیدار ولینعمت خویش
صدر اسلام عمادالدینْ بوبکر که هست
[...]
گردن افراشتهام بر فلک از طالع خویش
کاین منم با تو گرفته ره صحرا در پیش
عمرها بودهام اندر طلبت چاره کنان
سالها گشتهام از دست تو دستان اندیش
پایم امروز فرورفت به گنجینه کام
[...]
اشتیاقی به مرادی نفروشد درویش
ور بود تشنه جگر چشمهٔ حیوان در پیش
لذت آب ز سیراب نباید پرسید
این سخن خوش بود از تشنه جیحون اندیش
ذوق آن حال کسی راست که از نوش وصال
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.