مهل آن روی که از پرده پدیدار آید
ترسم از چشم بد خلق به آزار آید
دام بر چین که دگر نیست دلی در همه شهر
که نه بر حلقۀ زلف تو گرفتار آید
ز برِ خویش مَرانم که مگس از سرِ قند
نرود، ور برود نیز دگربار آید
قامتت کرد قیامی و قیامت برخواست
چه شود، آه ندانم که به رفتار آید
عقد بر جبهه میفکن که طبیبان نکند
رو ترش چون به سرِ بسترِ بیمار آید
علم الله، نبرد نام سلامت به زبان
خستهای را که ز در چون تو پرستار آید
ای دل غمزده خوابی که شب از نیمه گذشت؟
وقت آنست که همسایه به زنهار آید
ای طبیب از سر نیرّ به سلامت بگذر
کآتش اندر تو نگیرد چو به گفتار آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و دردهای عاشقانه میپردازد. شاعر از زیباییهای معشوق میگوید که در پس پرده پنهان است و نگران است که چشم بد، او را آزار دهد. همچنین، از احساس ناامیدی در میان افرادی که عاشق زلفهای معشوق هستند و همگی در دام عشق گرفتار آمدهاند، سخن میگوید. شاعر به خود میگوید که از خود دور نشود، چون محبت مانند مگس به قند جلب میشود و ممکن است دوباره برگردد. او از درد و رنج خود در فقدان معشوق مینالد و عارضههای ناشی از عشق را مانند قیامت توصیف میکند. در پایان، شاعر از طبيب میخواهد که با محبت و بدون خشم به او نگاه کند و بداند که درونش پر از آتش عشق است. این شعر به زیبایی احساسات عاشقانه و تنهایی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: اجازه نده آن چهره زیبا که از پشت پرده نمایان میشود، به زودی ظاهر شود. میترسم که چشمهای بدخواه به او آسیب برسانند.
هوش مصنوعی: دام خود را در چین بینداز، زیرا دیگر دلهایی در این شهر نیست که به زنجیر زلف تو گرفتار نشود.
هوش مصنوعی: مرا از خود دور نکن، چون مگس هرگز از شیرینی قند دور نمیشود؛ حتی اگر برود باز هم برمیگردد.
هوش مصنوعی: قد و قامت تو شور و حرکتی بزرگ به پا کرده است و به دنبال آن، تغییرات عظیمی رخ داده است. نمیدانم چه خواهد شد، که رفتار و اعمال تو سرنوشت را رقم میزند.
هوش مصنوعی: عقد را بر پیشانی نگذار که پزشکان هنگام درمان، روی خود را عبوس نکنند، وقتی که به بالین بیمار میآیند.
هوش مصنوعی: علم خداوند، نبرد کلامی است که به زبان خستهای میجنگد و از در، کسی چون تو به عنوان پرستار وارد میشود.
هوش مصنوعی: ای دل غمگین، آیا خواب تو که شب به نیمه رسیده است، هنوز ادامه دارد؟ اکنون زمان آن است که همسایه با احتیاط نزدیک شود و به کمک بیاید.
هوش مصنوعی: ای پزشک، از دل نگرانی و غم به خوبی عبور کن، زیرا اگر با سخن به دل نرسی، آتش خشم و اندوه در وجودت شعله ور نخواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرد درویش که بار ستم فاقه کشید
به در مرگ همانا که سبکبار آید
وآن که در نعمت و آسایش و آسانی زیست
مردنش زین همه شک نیست که دشخوار آید
به همه حال اسیری که ز بندی برهد
[...]
هر که با نرگس سرمست تو در کار آید
روز و شب معتکف خانه ی خمّار آید
صوفی از زلف تو گر یک سر مو دریابد
خرقه بفروشد و در حلقه ی زنار آید
تو مپندار که از غایت زیبائی و لطف
[...]
مه تو را ماند اگر ماه به گفتار آید
راست سروی تو اگر سرو به رفتار آید
گل درَد جامه و از شرم رخت سرخ شود
گر گلستان جمال تو به گلزار آید
عقل و جان و دل و دین گر رود از دست چه باک
[...]
چند نومید ز کوی تو دل زار آید
چون تهیدست که از میکده هشیار آید
خار پا در ره ادبار ز دامن روید
سر سودا زده در جیب بدیوار آید
فقر اگر زخم زند مرهمش از عزلت نه
[...]
حاجتی دارم و حاشا که بگفتار آید
حجت است آن که بگفتار پدیدار آید
سخن از پایه ی من خواست نه زانجا که تویی
من بوصف تو چه گویم که سزاوار آید
پاس دل باید نه پاس زبان در بردوست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.