تا دل من ریش و لعل و نمکین است
ریش به از مرهم است گر نمک این است
خرمن مشگست زلف او مزنش هان
شانه که غارتگر صبا بکمین است
سر بزن ای ترک ساده هندوی خط را
اجر غلامی که سرکشید همین است
زاهد اگر آیتی بحسن تو خواهد
خط غبار رخت کتاب مبین است
واعظ از حد مسر فسانه که ما را
سابقه عشق تا بروز پسین است
جذبه عشق آتشی است و تاب نیارد
شیخ تنگ مایه را که خانه بنین است
رشته زلف نگار اگر بکف آری
سست مگیرش دلا که حبل متین است
کشته تیغ ترا گواه چه حاجت
نرگس مست تو خود گواه امین است
نیّر بیدل که رو بکوی تو آورد
خواجه مرانش ز در که ملک یمین است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کاخ ملک خوبتر ز خلد برین است
با همه دیدارهای خوب قرین است
پیکر او آفت بضاعت روم است
صورت او کاهش صناعت چین است
گوئی خاک اندر او بزر نهفته است
[...]
ملک مصونست و حصن ملک حصین است
منت وافر خدای را که چنین است
شعلهٔ باسست هرچه عرصهٔ ملکست
سایهٔ عدلست هرچه ساحت دین است
خنجر تشویش با نیام به صلح است
[...]
آنک به حق داور زمان وزمین است
خسرو پیروز بخت نصرة دین است
حامی اسلام بیشکین که چو گردون
مرکب دوران او همیشه بزین است
آنکه در اطراف ملکش از در طاعت
[...]
بخت جوان دارد آن که با تو قرین است
پیر نگردد که در بهشت برین است
دیگر از آن جانبم نماز نباشد
گر تو اشارت کنی که قبله چنین است
آینهای پیش آفتاب نهادست
[...]
در صف دلها غم تو صدرنشین است
مرتبه ناله از تو برتر ازین است
بر تو نه تنها منم فشانده دل و دین
داعیه این است هر کرا دل و دین است
کس نشود سیر گفته ای ز وصالم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.