گنجور

 
نیر تبریزی

لب عذرا که دل وامق از آن خونین است

نوعروسیست که خون جگرش کابین است

نه گزیراست که غم کام من از زهر گشود

طعم پیمانه اگر تلخ و گر شیرین است

چشمت ار خنجر مستانه کشد شیوه اوست

گله ما همه از ناز لب نوشین است

وقت آنست کز بن کاسه پر گردونرا

پاک از خون کشم ار ماه و اگر پروین است

در آفاق به بست از شکران پسته تنگ

به لبت کانچه نگنجد بتصور این است

دل سنگ آب شد از ناله فرهاد بکوه

شب همه شب لب خسرو بلب شیرین است

آدمی نیست که نفریبدش از گندم خال

مار زیبا که بر آن روی بهشت آئین است

درد این نرگس بیمار تو الله چه بلا است

سرنه بینم که در این دردنه بر بالین است

کاروانرا سفر چین ز پی نافه خطاست

کانکه در زلف تو مقدار ندارد چین است

گر تمتع ز چنین روی بهشتی نهی است

زچه زاهد همه در حسرت حورالعین است

بر در میکده گر باده بجولان آری

همه گویند که آتشکده بر زین است

گر اشارت رودم ز ابروی پرچین بدو بوس

جان بسر میدودارچین و اگر ماچین است

ناله مرغ چمن وقت بهار است و مرا

بیرخت نی خبر از دی نه ز فروردین است

نیر ار سجده بر ابروی چنین کفر بود

شهد الله نتوان گفت بدنیا دین است

 
 
 
امیر معزی

تا که اسلام و شریعت به جهان آیین است

رکن اسلام‌ خداوند معزّالدین است

داور عدل ملکشاه‌، شه روی زمین

که ز عدلش همه آفاق بهشت آیین است

آن‌که در طاعت و فرمانش شه توران است

[...]

سلمان ساوجی

گرد باغ رخت از سنبل چین پر چین است

باغ رخسار تو را سنبل چین پر چین است

وصف حسن بت چین پیش تو بت عین خطا

کز رخ و زلف تو بت بر بت چین پر چین است

چشمه چشم من از چشم تو دریا بار است

[...]

شمس مغربی

آنچه کفر است بر خلق، بر ما دین است

تلخ و ترش همه عالم برما شیرین است

چشم حق بین بجز از حق نتواند دیدن

باطل اندر نظر مردمِ باطل بین است

گل توحید نروید ز زمینی که دروا

[...]

کلیم

باده در دور غمت بسکه نشاط افزا نیست

پنبه را نیز سر همدمی مینا نیست

می‌نمایند مه عید به انگشت، به هم

سوی ابروی تو میل مژه‌ها بیجا نیست

هیچ ازین دیدهٔ خونابه گشادیم نشد

[...]

صائب تبریزی

تا جنون انجمن افروز دل خونین است

دیده شیر مرا شمع سر بالین است

خون خور و مهر به لب زن که درین عبرتگاه

نفس نافه ز خونین جگری مشکین است

در و دیوار چمن مست شد از خنده گل

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه