تا که اسلام و شریعت به جهان آیین است
رکن اسلام خداوند معزّالدین است
داور عدل ملکشاه، شه روی زمین
که ز عدلش همه آفاق بهشت آیین است
آنکه در طاعت و فرمانش شه توران است
وانکه در بیعت و پیمانش شه غزنین است
بخت هر پادشه از دولت او بیدار است
عیش هر تاجوَر از طلعت او شیرین است
خوان شاهان همه گویند که زرّین باشد
خوان حُجّاب شهنشاه جهان زریّن است
روم و قُسطَنطین زین پیش یکی بتکده بود
چاوش شاه کنون داور قسطنطین است
زان قِبَل تا علم شاه نبیند در خواب
میر اَنطاکیه بیبستر و بیبالین است
ای بهاری که شکفته است به تو روضهٔ ملک
فرّ دین تو جهان را همه فَروَردین است
یوسف ملک تو بیدشمن تو در سَجَنَ است
لیکن آن سِجن چو بهتر نگرم سِجّین است
میجهد همچو کبوتر دل شاهان جهان
که خدنگ جَگر اَو بار تو چون شاهین است
بحر شمشیر تو را مغز نهنگان موج است
ابر پیکان تورا خون پلنگان هین است
سایهٔ تاج تورا مرتبهٔ خورشید است
پایهٔ تخت تورا پایگه پروین است
نعل اسبان تو در وصف چو سیارات است
خاک درگاه تو در قَدر چو عِلییّن است
بخت تو بُرد سواری ز سواران جهان
فلکش مرکب و اَجرام لِجام و زین است
جبرئیلی تو به فتح و ظفر و دشمن تو
همچو ابلیس لعین قاعدهٔ نفرین است
قیصر روم بزرگ است ولیکن به قیاس
گر مباهات کند با تو یکی مسکین است
نیست بر روی زمین از همه عالم یک تن
کز تو یک ذرّه مر او را به دل اندرکین است
تا که اَلحَمد شعار تو بود در عالم
حافظ و ناصر تو مالکِ یَومُالدّین است
عالم از عدل تو آراست چو فردوس برین
دفتر مدح تو پیرایهٔ حورالعین است
هرکجا شعر بسنجند به میزان خرد
خاطر بنده معزی چو یکی شاهین است
خلعتم دادی و بنواختی ای شاه مرا
فخر من پیش امیران و بزرگان این است
تاکه جان است مرا از خرد و بخت بلند
آفرینت ز خداوند مرا تلقین است
تا که اوصاف بهاری ز مه نیسان است
تاکه آثار خزانی ز مه تشرین است
دل تو باد قوی و تن تو باد درست
که جهانی به کمال آن دل روشنبین است
خلق را باد گشاده به دعای تو زبان
کان دعا را همه از روح امین آمین است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش و بزرگداشت یک پادشاه اسلامی و تأثیر او بر جهان میپردازد. شاعر با اشاره به اهمیت اسلام و شریعت، نقش پادشاه را به عنوان داور عدل و مظهر قدرت الهی توصیف میکند. او بر این نکته تأکید دارد که سلطنت و بخت پادشاهان به وجود او وابسته است و عدالت او جهان را به بهشت تبدیل کرده است. شاعر به مقایسه پادشاه با قهرمانان تاریخی و امپراتوریهای بزرگ میپردازد و برتری او را نشان میدهد. در انتها، شاعر آرزو میکند که دل و بدن پادشاه در کمال و قوت باشد و دعای مردم به برکت او پذیرفته شود.
هوش مصنوعی: تا زمانی که اسلام و قوانین شریعت در جهان حاکم است، اساس و پیوند اصلی این دین مربوط به خداوند معزّالدین است.
هوش مصنوعی: در اینجا به قضاوت عادلانه و شخصیت ملکشاه اشاره شده است، که او را بهترین پادشاه بر روی زمین میداند. به موجب عدالت او، تمامی نقاط جهان به مانند بهشتی زیبا و دلپذیر به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: کسی که در اطاعت و فرمانبرداریاش، فرمانروای توران است و کسی که در بیعت و پیمانش، فرمانروای غزنین است.
هوش مصنوعی: هر پادشاه به خاطر موقعیت و بهترین وضعیت خود، شاداب و خوشبخت است و لذت هر قدرتمندی به زیبایی و ظاهری که دارد بستگی دارد.
هوش مصنوعی: همهی شاهان میگویند که سفرهی حُجّاب (درگاهداران) از طلاست، اما سفرهی شاه بزرگ جهانی واقعاً از طلاست.
هوش مصنوعی: قبل از این، من به قسطنطنیه سفر کرده بودم و در آنجا در معبدی نشسته بودم، اما اکنون قاضی و داور آنجا خود قسطنطین است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که دانش شاه در خواب او را نبیند، شهر انطاکیه مانند کسی است که بیتخت و بالین است.
هوش مصنوعی: ای بهاری که باعث شکوفایی گلها و زیبایی باغها شدهای، دین تو تمام عالم را پر از نور و سعادت کرده است.
هوش مصنوعی: یوسف در حاکمیت تو بیدشمنی در زندان است، اما وقتی به آن زندان دقیقتر نگاه میکنم، میبینم که آنجا در حقیقت جهنم است.
هوش مصنوعی: دل شاهان جهان مانند کبوتر به پرواز درمیآید، زیرا تیر عشق تو همچون شاهین بر دل آنان نشسته است.
هوش مصنوعی: دریای شمشیر تو مانند عمق مغز نهنگان است و ابرها به مانند پیکان، خون پلنگان را به یاد میآورند.
هوش مصنوعی: سایهٔ تاج تو مانند مرتبهٔ خورشید است و پایگاه تخت تو همانند پایگاه ستارهٔ پروین میباشد.
هوش مصنوعی: نعل اسبان تو مانند ستارهها توصیف میشود و خاک درگاه تو از نظر اهمیت و ارزش، به اندازه عِلیین است.
هوش مصنوعی: سرنوشت تو مانند سوارکاری است که در بین سوارکاران جهان برنده شده است. در این مسابقه، آسمان و ستارهها مانند چارپایانی هستند که آنها را هدایت کرده و کنترل میکنند.
هوش مصنوعی: ای جبرئیل، تو نمادی از پیروزی و موفقیت هستی و دشمن تو، همانند ابلیس پلید، قاعدهای از نفرین و ناکامی را دنبال میکند.
هوش مصنوعی: قیصر روم قدرت و بزرگی زیادی دارد، اما اگر بخواهد به مقایسه با تو بپردازد، در حقیقت او هم مثل یک انسان بیچیز و کمارزش به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: در دنیا هیچ کس وجود ندارد که به اندازه تو در دلش به کسی عشق و محبت داشته باشد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که سپاسگزاری، نماد تو در جهان باشد، حافظ و ناصر تو مالک روز حساب است.
هوش مصنوعی: جهان به برکت عدالت تو زینت یافته است، مانند بهشت برین. و ثنای تو همچون زیور حوریان بهشتی است.
هوش مصنوعی: هرجا که شعر را با معیار عقل و هوش بسنجند، ذهن من مانند یک شاهین است.
هوش مصنوعی: ای شاه، تو به من مقام و احترام بخشیدی و من را مورد لطف خود قرار دادی. فخر و افتخار من در برابر امیران و بزرگان این است که تو مرا چنین گرامی داشتهای.
هوش مصنوعی: تا زمانی که زندهام، از عقل و شانس خوب خود بهرهمندم و دریافت الهام و الهاماتی که از خداوند به من میرسد را در خود حس میکنم.
هوش مصنوعی: تا وقتی که نشانههای بهار به ماه اردیبهشت مربوط است، نشانههای پاییز هم به ماه آبان تعلق دارند.
هوش مصنوعی: دل تو باید قوی و روحت باید سالم باشد، زیرا که جهانی که در آن زندگی میکنیم وابسته به آن دل روشن و بیناست.
هوش مصنوعی: مردم به خاطر دعای تو زبانشان باز شده است و این دعا را همگی با آوای روح پاک و امانتدار خود دوست دارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر کسی سرو شنیدهست که رفتهست این است
یا صنوبر که بناگوش و برش سیمین است
نه بلندیست به صورت که تو معلوم کنی
که بلند از نظر مردم کوتهبین است
خواب در عهد تو در چشم من آید هیهات
[...]
گرد باغ رخت از سنبل چین پر چین است
باغ رخسار تو را سنبل چین پر چین است
وصف حسن بت چین پیش تو بت عین خطا
کز رخ و زلف تو بت بر بت چین پر چین است
چشمه چشم من از چشم تو دریا بار است
[...]
آنچه کفر است بر خلق، بر ما دین است
تلخ و ترش همه عالم برما شیرین است
چشم حق بین بجز از حق نتواند دیدن
باطل اندر نظر مردمِ باطل بین است
گل توحید نروید ز زمینی که دروا
[...]
باده در دور غمت بسکه نشاط افزا نیست
پنبه را نیز سر همدمی مینا نیست
مینمایند مه عید به انگشت، به هم
سوی ابروی تو میل مژهها بیجا نیست
هیچ ازین دیدهٔ خونابه گشادیم نشد
[...]
تا جنون انجمن افروز دل خونین است
دیده شیر مرا شمع سر بالین است
خون خور و مهر به لب زن که درین عبرتگاه
نفس نافه ز خونین جگری مشکین است
در و دیوار چمن مست شد از خنده گل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.