گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
نیر تبریزی

بپای دار کشد محتسب ز میکده مستم

خدا کند که نگردد رهاقرا به زدستم

ز چشم سرخوش ساقی رهین عهد الستم

که تا بحشر نبینند جز پیاله بدستم

برغم زاهد مسجد که زد بسنک سبویم

هزار توبه ز می کردم و دوباره شکستم

صبا بگو بکماندار من که ساعد سیمین

مدار رنجه که من صیدپای رفته بشستم

ز پا درازی دل طاقتم سرآمدو آخر

کمند طرۀ موئی بپاش بستم و رستم

عنان هوش ز دستم ربود چشم تو ساقی

مده پیاله بدستم که من ز پای نشستم

ز من بدلبر بیمهر زود سیر که گوید

که تار رشته سرامد ز بس کسستی و بستم

 
 
 

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه

امیرخسرو دهلوی

خراب کرد به یک بار خواب نرگس مستم

خبر دهید به جانان که دل برفت ز دستم

ز بس که این دل خون گشته در دوید به چشمم

نایستاد دلم تا میان خون ننشستم

هزار شب رود و من به خواب چشم نبندم

[...]

اوحدی

اگر به مجلس قاضی نموده‌اند که: مستم

مرا ازان چه تفاوت؟ که رند بودم و هستم

مرا چه سود ملامت؟ به یاد بادهٔ روشن

که پند کس ننیوشم کنون که توبه شکستم

اگر چه گوشه گرفتم ز خلق و روی نهفتم

[...]

بابافغانی

قدح بیار که من خانه سوز و دیر پرستم

ز جام جرعه چه خیزد سرقرابه شکستم

گهی شکایت مستی و گاه طعنه ی توبه

نرسته ام ز زبانها بهر طریق که هستم

بمجلسی که رسیدم سپند بودم و آتش

[...]

بیدل دهلوی

به سعی ضعف ‌گرفتم ز دام خویش نجستم

بس است این که طلسم غرور رنگ شکستم

ز بس که سرخوشم از جام بی‌نیازی شبنم

بهار شیشه به رویم شکست و رنگ ببستم

سراغ گوشهٔ امنی نداشت وادی امکان

[...]

سحاب اصفهانی

امید مهر به هر کس که بود جز تو گسستم

به صد امید وفائی که دل به مهر تو بستم

برای بستن عهدی که از نخست شکستی

چه عهدها که به عهد تو سست عهد شکستم

اگر چه نیست امیدی به عهد سست تو اما

[...]