بپای دار کشد محتسب ز میکده مستم
خدا کند که نگردد رهاقرا به زدستم
ز چشم سرخوش ساقی رهین عهد الستم
که تا بحشر نبینند جز پیاله بدستم
برغم زاهد مسجد که زد بسنک سبویم
هزار توبه ز می کردم و دوباره شکستم
صبا بگو بکماندار من که ساعد سیمین
مدار رنجه که من صیدپای رفته بشستم
ز پا درازی دل طاقتم سرآمدو آخر
کمند طرۀ موئی بپاش بستم و رستم
عنان هوش ز دستم ربود چشم تو ساقی
مده پیاله بدستم که من ز پای نشستم
ز من بدلبر بیمهر زود سیر که گوید
که تار رشته سرامد ز بس کسستی و بستم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق شاعر درباره عشق، میگساری و سرنوشت میپردازد. شاعر از حالتی مستی و عشق شدید سخن میگوید که حتی در برابر محتسب، نگران نیست و فقط به می و پیاله فکر میکند. او به عهد و ارتباطش با ساقی اشاره میکند و میگوید که هرچند گناهکار است و توبههایش را شکسته، ولی همچنان در جستوجوی لذت و عشق است. در پایان، شاعر از عدم تواناییاش در مقاومت در برابر زیبایی معشوق و دردسرهای عشق میگوید. به طور کلی، شعر تقلای انسان برای درک عشق و خوشیهای زودگذر زندگی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: محتسب بر بالای دار مشغول کار است و من در میکده مشغول نوشیدن شراب هستم. امیدوارم که خداوند کمک کند تا از دست او رها شوم و گرفتار نشوم.
هوش مصنوعی: ای ساقی خوشخلق، آیا به یاد داری که من تا زمانی که زندهام، جز پیالهای در دستم نخواهم دید؟
هوش مصنوعی: با وجود اینکه زاهد در مسجد بر من اعتراض میکند و سنگی به سمت سبوی من میزند، من هزار بار از شراب توبه کردم اما دوباره به آن بازگشتم.
هوش مصنوعی: به نسیم بگو به معشوق من که دستهای باصفای او را نباید آزار داد، زیرا من به عشق او گرفتار و مدهوش شدهام.
هوش مصنوعی: از شدت اشتیاق و ناتوانی، تاب و تحملم به پایان رسید و در نهایت، زیبایی و جذابیت موهایت را به عنوان ابزاری برای جذبه و تسخیر قلبم انتخاب کردم.
هوش مصنوعی: چشم تو مرا بیتاب کرده و از خود بیخبرم، ای ساقی، پیالهای به من نده چون دیگر توان ایستادن ندارم.
هوش مصنوعی: من از معشوق بیاحساس و بیمحبت خود دچار ناامیدی و خستگی شدهام، زیرا او به راحتی به من بیتوجهی میکند و انگار که رشته ارتباط ما دیگر به پایان رسیده است، به خاطر تمام ناتوانیها و مشکلاتی که در این رابطه پیش آمده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
خراب کرد به یک بار خواب نرگس مستم
خبر دهید به جانان که دل برفت ز دستم
ز بس که این دل خون گشته در دوید به چشمم
نایستاد دلم تا میان خون ننشستم
هزار شب رود و من به خواب چشم نبندم
[...]
اگر به مجلس قاضی نمودهاند که: مستم
مرا ازان چه تفاوت؟ که رند بودم و هستم
مرا چه سود ملامت؟ به یاد بادهٔ روشن
که پند کس ننیوشم کنون که توبه شکستم
اگر چه گوشه گرفتم ز خلق و روی نهفتم
[...]
قدح بیار که من خانه سوز و دیر پرستم
ز جام جرعه چه خیزد سرقرابه شکستم
گهی شکایت مستی و گاه طعنه ی توبه
نرسته ام ز زبانها بهر طریق که هستم
بمجلسی که رسیدم سپند بودم و آتش
[...]
به سعی ضعف گرفتم ز دام خویش نجستم
بس است این که طلسم غرور رنگ شکستم
ز بس که سرخوشم از جام بینیازی شبنم
بهار شیشه به رویم شکست و رنگ ببستم
سراغ گوشهٔ امنی نداشت وادی امکان
[...]
امید مهر به هر کس که بود جز تو گسستم
به صد امید وفائی که دل به مهر تو بستم
برای بستن عهدی که از نخست شکستی
چه عهدها که به عهد تو سست عهد شکستم
اگر چه نیست امیدی به عهد سست تو اما
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.