با روی او مگو که ز گلزار فارغیم
کز هستی دو کون به یکبار فارغیم
ای شیخ شهر! دور ز انکار ما برو
اقرار کن به ما که ز انکار فارغیم
با نور و ظلمت رخ و زلفش الی الابد
از شمع آفتاب و شب تار فارغیم
اغیار نیست در ره وحدت اگر بود
بالله به جان یار ز اغیار فارغیم
ما را ز ماه روی تو هر ماه حاصل است
از هفته های هفت و شش و چار فارغیم
شمع رخت که مطلع انوار کبریاست
تا دیده شد ز مطلع انوار فارغیم
مست از شراب صافی میخانه مسیح
تا گشته ایم از می خمار فارغیم
سر دو کون چون ز رخت آشکار شد
از نکته های مخفی اسرار فارغیم
منصور گشت کام نسیمی به فضل حق
از ما بدار دست که از دار فارغیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان حالاتی عاشقانه و روحانی میپردازد و اعلام میکند که از دنیای مادی و مشکلات آن رهایی یافته است. او به منشأ نور و زیبایی عشق اشاره میکند و به سرسختی و زوال دنیا و شیخ شهر که نماد انکار حقیقت است، میتازد. شاعر میگوید که در اتحاد با معشوق، همه مباحث و چالشهای دنیوی و اجتماعی را کنار گذاشته و از هر گونه وابستگی و ناپایداری فارغ شدهاند. به طور کلی، شعر بیانگر آزادی روح و رهایی از قید و بندهای دنیوی است.
هوش مصنوعی: به او نگو که ما از زیباییهای گلزار دلنگرانیم، زیرا ما از وجود این دو جهان به یکباره آزاد شدهایم.
هوش مصنوعی: ای شیخ شهر! دور شو از انکار و تردید ما. اعتراف کن که ما از انکار و سفسطه منصرف شدهایم.
هوش مصنوعی: با زیبایی و جذابیتی که او دارد، ما هیچ نگرانی از روشنایی و تاریکی نداریم و مثل شمعی که تحت تابش آفتاب و در شب تار قرار ندارد، آزاد و رها هستیم.
هوش مصنوعی: اگر در مسیر وحدت، کسی غیر از خودمان وجود داشته باشد، به جان یار قسم که از دیگران بینیازیم.
هوش مصنوعی: روی زیبای تو هر ماه برای ما پربار است و ما از روزهای هفت، شش و چهار بینیازیم.
هوش مصنوعی: شمع زیبایی تو منبعی از نور و روشنی است و هنگامی که درخشید، ما از دیدن آن نور و زیبایی به آرامش و راحتی میرسیم.
هوش مصنوعی: ما به قدری از شراب خالص میخانه مسیح شاد و سرمست شدهایم که دیگر از شراب غلیظ و بیکیفیت بینیاز شدهایم.
هوش مصنوعی: وقتی چهرهات نمایان شد، از رازهای پنهان دیگر بینیازیم و آسودهخاطر هستیم.
هوش مصنوعی: منصور در خوشی و راحتی به سر میبرد و از الطاف الهی بهرهمند شده است. از او میخواهند که دستش را از ما دور نکند، چرا که ما از مشکلات و سختیها رها شدهایم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم
با چشم تو ز باده و خمار فارغیم
خانه گرو نهاده و در کوی تو مقیم
دکان خراب کرده و از کار فارغیم
رختی که داشتیم به یغما ببرد عشق
[...]
با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم
با چشم تو ز خانه خمار فارغیم
جامی بیار، ساقی و گردان کن از کرم
کز جور دور گنبد دوار فارغیم
ما را همین بسست که اندر طریق عشق
[...]
چون یار ما تو باشی ز اغیار فارغیم
چون کار ما توئی ز همه کار فارغیم
از تو چه خرمیم غمی را مجال نیست
باشد چه غم غم تو ز غمخوار فارغیم
چون دوستدار ما توئی از دشمنان چه باک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.