با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم
با چشم تو ز خانه خمار فارغیم
جامی بیار، ساقی و گردان کن از کرم
کز جور دور گنبد دوار فارغیم
ما را همین بسست که اندر طریق عشق
بر یار عاشقیم و ز اغیار فارغیم
ای جان من، اسیر مشو در طریق غم
رقصی بکن که از غم و غمخوار فارغیم
ما درد دوست را بدو عالم خریده ایم
زانکار هر دو عالم و اقرار فارغیم
در حق ما اگرچه بدی گوید آن رقیب
اقرار می کنیم و ز انکار فارغیم
با قاسمی بهودج اسرار می رویم
در عشق او ز درس و ز تکرار فارغیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساس آزادی و رهایی از دغدغهها و غمهای دنیوی در مسیر عشق میپردازد. شاعر با اشاره به زیباییها و عشق، از حالات خمار و نگرانیها فاصله میگیرد و اهمیت عشق را برجسته میکند. او به ساقی میگوید که جامی برایشان بیاورد تا در عشق غرق شوند و از مسائل دنیا دور شوند. در نهایت، شاعر تأکید میکند که درد عشق را انتخاب کرده و از عیوب و بدگوییها بیتوجهی میکند. در عشق، او از درس و تکرار بینیاز است و محو محبت محبوبش میشود.
هوش مصنوعی: ما از زیباییهای طبیعت و گلها بینیازیم و همچنین از شراب و نشئگی دوریم، چون وجود تو ما را به عالم دیگری میبرد.
هوش مصنوعی: یک جام بیاور و ای ساقی، آن را پر کن، چون از لطف تو ما از ظلم دنیا و چرخ گردان رهایی یافتهایم.
هوش مصنوعی: این برای ما کافی است که در مسیر عشق، عاشق یار خود هستیم و از دیگران بینیازیم.
هوش مصنوعی: عزیزم، در مسیر غم و اندوه نرو و خودت را اسیر نکن، بلکه با شادمانی برقص که ما از غم و کسانی که غم ما را میخورند رها شدهایم.
هوش مصنوعی: ما رنج و سختی عشق را در این دنیا به دست آوردهایم، بنابراین از هر دو دنیا راضی و آسودهخاطر هستیم.
هوش مصنوعی: اگر چه رقیب درباره ما بد صحبت کند، ما این را میپذیریم و به انکار آن نیازی نداریم.
هوش مصنوعی: ما با قاسمی در عشق او به سفر میرویم و از درس و تکرار بینیاز شدهایم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم
با چشم تو ز باده و خمار فارغیم
خانه گرو نهاده و در کوی تو مقیم
دکان خراب کرده و از کار فارغیم
رختی که داشتیم به یغما ببرد عشق
[...]
با روی او مگو که ز گلزار فارغیم
کز هستی دو کون به یکبار فارغیم
ای شیخ شهر! دور ز انکار ما برو
اقرار کن به ما که ز انکار فارغیم
با نور و ظلمت رخ و زلفش الی الابد
[...]
چون یار ما تو باشی ز اغیار فارغیم
چون کار ما توئی ز همه کار فارغیم
از تو چه خرمیم غمی را مجال نیست
باشد چه غم غم تو ز غمخوار فارغیم
چون دوستدار ما توئی از دشمنان چه باک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.