از کین بتپرستان در هند و چین و ماچین
پر درد گشت جانت رخ زرد و روی پر چین
باید همیت نا گه یک تاختن بر ایشان
تا زان سگان به شمشیر از دل برون کنی کین
هر شب ز درد و کینه تا روز برنیاید
خشک است پشت کامت تر است روی بالین
نفرین کنی بر ایشان از دل و گر کسی نیز
نفرین کند بگوئی از صدق دل که آمین
واگه نهای که نفرین بر جان خویش کردی
ای وای تو که کردی بر جان خویش نفرین!
بتگر بتی تراشد و او را همی پرستد
زو نیست رنج کس را نه زان خدای سنگین
تو چون بتی گزیدی کز رنج و شر آن بت
برکنده گشت و کشته یکرویه آل یاسین؟
آن کز بت تو آمد بر عترت پیمبر
از تیغ حیدر آمد بر اهل بدر و صفین
لعنت کنم بر آن بت کز امت محمد
او بود جاهلان را ز اول بت نخستین
لعنت کنم بر آن بت کز فاطمه فدک را
بستد به قهر تا شد رنجور و خوار و غمگین
لعنت کنم بر آن بت کو کرد و شیعت او
حلق حسین تشنه در خون خضاب و رنگین
پیش تواند حاضر اهل جفا و لعنت
لعنت چرا فرستی خیره به چین و ماچین؟
آن به که زیر نفرین باشد همیشه جاهل
مردار گنده گشته پوشیده به به سرگین
گوئی «مکنش لعنت» دیوانهام که خیره
شکر نهم طبرزد در موضع تبرزین؟
گر عاقلی چو کردی مجروح پشت دشمن
مرهم منه بدو بر هرگز مگر که ژوپین
هرگز ازین عجبتر نشنود کس حدیثی
بشنو حدیث و بنشان خشم و ز پای بنشین
باغی نکو بیاراست از بهر خلق یزدان
خواهیش گوی بستان خواهیش نام کن دین
پرمیوه دار دانا درهای او حکیمان
دیوار او ز حکمت وز ذوالفقار پرچین
وانگه چهار تن را در باغ خویش بنشاند
دانا به کار بستان یکسر همه دهاقین
تقویم صورت ما کردند باغبانان،
برخوان اگر ندانی آغاز سورةالتین
خوگی بدو درآمد در پوست میش پنهان
بگریخته ز شیران مانده ذلیل و مسکین
تا باغبان درو بود از حد خویش نگذشت
برگ و گیا چریدی بر رسم خویش و آئین
چون باغبان برون شد آورد خوی خوگان
برکند بیخ نرگس بشکست شاخ نسرین
جغد و کلاغ بنشاند آنجا که بود طوطی
خار و خسک پراگند آنجا که بد ریاحین
چون خار و خس قوی شد زه کرد خوگ ملعون
در باغ و زو برآمد قومی همه ملاعین
در بوستان دنیا تا خوگ زاد ازان پس
تلخ است و زشت و گنده خوش بوی و چرب و شیرین
بنگر به چشم عبرت تا خلق را ببینی
برسان جمع مستان افتاده در مجانین
آن سیم مینماید وا رزیز در ترازو
وین زهد میفروشد در آستینش تنین
از علم پاک جانش، وز زهد دل، ولیکن
بر زر نوشته یکسر بر طیلسانش یاسین
گر مشکلی بپرسی زو گویدت که «این را
جز رافضی نگوید کاین رافضی است این هین»
چون گوئیش که «حجت از نیم شب نخسپد
واندر نماز باشد تا صبح بامدادین»
گوید «درست کردی کو رافضی است بیشک
زیرا که اهل سنت نکند نماز چندین»
گر گوئیش که «با او بنشین و علم بشنو
کو خود سخن نگوید جز با وقار و تمکین»
گوید «سخن نباید از رافضی شنودن
کرد این حدیث ما را خواجه امام تلقین»
نادان اگر نیاید پیشم، عجب چه داری؟
پروانه چون برآید هرگز به چرخ پروین؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نقد بتپرستی و تظاهرات جاهلیت در بین مردم هند، چین و ماچین میپردازد. شاعر از کینه و درد ناشی از این شرایط سخن میگوید و بر ضرورت مقابله با این ناهنجاریها تأکید دارد. او به لعنت کردن بتها و کسانی که آنها را میپرستند اشاره میکند و میگوید نفرین واقعی باید به خود شخص برگردد. همچنین، شاعر به گذشته و وقایع مهمی مانند وقایع عاشورا و افراد نیک تقدم در تاریخ اسلام اشاره میکند و نشان میدهد که این مسائل نباید فراموش شوند. در ادامه، شاعر به نقد وضع موجود در باغ زندگی و جامعه میپردازد و به چالشهای اخلاقی و اجتماعی اشاره میکند که ناشی از جهل و عادات نادرست بالقوه است. او با دعوت به بازشناسی و تقویت ارزشها، بر لزوم علم و بصیرت در جامعه تأکید میکند.
هوش مصنوعی: از دشمنی بتپرستان در هند و چین و ماچین، جان تو پر از درد شده است و چهرهات زرد و پر از چین و چروک گشته است.
هوش مصنوعی: برای مقابله با دشمنان باید به سرعت و ناگهانی حملهای انجام دهی تا از دل آنها کینه را بیرون کنی و دشمنی را به پایان برسانی.
هوش مصنوعی: هر شب به خاطر درد و کینه بیدار میمانم و تا صبح نتوانم بخوابم. پشت سرم در این حال خشک و بیروح است، اما روی بالینم به خاطر افکار و احساساتم تر و مرطوب است.
هوش مصنوعی: اگر از دل بر آنها نفرین کنی، اگر کسی هم نفرین کند، تو با صداقت خواهی گفت آمین.
هوش مصنوعی: اگر به خودت آسیب برسانی، نفرین به جان خودت است. وای بر تو که بر جان خود نفرین فرستادهای!
هوش مصنوعی: بتساز مجسمهای میسازد و خود نیز آن را میپرستد. هیچکس از این کار او دچار رنج نمیشود، نه به خاطر اینکه خدایی که میسازد سنگین و بیروح است.
هوش مصنوعی: تو مانند بتی هستی که از رنج و درد آن بت رهایی یافتهای، آیا نمیدانی که این کار چه عواقبی دارد؟
هوش مصنوعی: آن کسی که از زیباییهای تو بر پیروان پیامبر نور پیدا شده، با قدرت حیدر (علی) بر اهل بدر و صفین پیروز شده است.
هوش مصنوعی: من به آن بتی لعنت میفرستم که از پیروان محمد، به نادانها تبدیل شده و همانند بتهای اولیه، آنها را از حقیقت دور کرده است.
هوش مصنوعی: به آن موجود لعنت میکنم که با ظلم و ستم، فدک را از دست فاطمه گرفت و او را دچار رنج و اندوه کرد.
هوش مصنوعی: من آن بت را لعن میکنم که سبب شد تا پیروانش حلقه بهحلقه حسین، با تشنگی در خون آغشته و رنگین شوند.
هوش مصنوعی: چرا به کسی که اهل بدی و نفرین است، نگاه محبتآمیز و مهربانانه داری؟
هوش مصنوعی: بهتر است که فرد نادان همیشه در ذلت و بیخبری باقی بماند، زیرا او مانند لاشهای است که در غلظت و کثافت پنهان شده است.
هوش مصنوعی: انگار که میگوید «این کار را نکردهام» و من دیوانهام که در حال تحسین و ستایش بیدلیل چیزی هستم که در واقع زشت و نامناسب است.
هوش مصنوعی: اگر عاقل باشی و مانند کسی که پشت دشمن را جراحت زدهای، به او مرهم نگذاری، هرگز این کار را نکن، مگر اینکه مثل ژوپین عمل کنی.
هوش مصنوعی: هیچ کس از این حیرتانگیزتر داستانی را نشنیده است. به داستان گوش کن و خشم را کنار بگذار، آرام بگیر و راحت بنشین.
هوش مصنوعی: باغی زیبا و دلانگیز برای به وجود آوردن خوشحالی و رفاه مردم به وجود بیاور و از خداوند درخواست کن که آن باغی که آرزویش را داشتی به تو بدهد و dini که میخواهی را نامگذاری کن.
هوش مصنوعی: درختی پربار که دارای میوههای فراوان است، دروازهاش نماد دانش و حکمت دارد و دیوارش از علم و قدرتی چون ذوالفقار ساخته شده است.
هوش مصنوعی: سپس او چهار نفر را در باغ خویش نشاند، کسی که به کار باغداری بهطور کامل آگاه بود و میدانست که چگونه باید سنتهای کشاورزی را اداره کند.
هوش مصنوعی: باغبانان شکل و ظاهر ما را مانند گلها و درختان به زیباترین شکل درست کردهاند. اگر نمیدانی، بهتر است به آغاز سوره التین مراجعه کنی تا بفهمی.
هوش مصنوعی: مخلوقی نامناسب و بدذات، به گونهای فریبنده در لباسی موجه و بیخطر پنهان میشود. او که از چالشهای بزرگ زندگی فرار کرده، حالا در شرایطی ضعیف و ذلیل به سر میبرد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که باغبان در کار خود مراقب و دقیق است، هیچ چیز از حد و مرز خود فراتر نمیرود و برگها و گیاهان طبق قواعد و عرف خود رشد میکنند.
هوش مصنوعی: زمانی که باغبان از باغ خارج شد، رفتار دوستانش را به یاد آورد و بیخ گل نرگس را کند و شاخه گل نسرین را شکست.
هوش مصنوعی: جغد و کلاغ در مکانی نشستهاند که قبلاً طوطی وجود داشته و آنجا با گیاهان خوشبو و زیبا پر بوده است، اما اکنون تنها علف هرز و گیاهان بیفایده دیده میشود.
هوش مصنوعی: وقتی که علفهای هرز و خاری به خوبی رشد کردند، احتیاط و مراقبت از باغ از بین رفت و گروهی از افراد بد منظر و ناپسند از آن بیرون آمدند.
هوش مصنوعی: در باغ زندگی، وقتی که خوک به دنیا میآید، همهچیز پس از آن تلخ و زشت و بدبو میشود، در حالی که چیزهای خوشمزه و خوشبو وجود داشتند.
هوش مصنوعی: به چشم عبرت نگاه کن تا ببینی چه انسانهایی وجود دارند که مانند مستان در حال خوشی و بیخبری در میان دیوانگان افتادهاند.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف فردی میپردازد که ظاهری زیبا و جذاب دارد و در عین حال، درونی فریبنده و ناپاک. او با تظاهر به زهد و دینداری، در واقع در پی فریب مردم و کسب منفعت شخصی است. این تضاد بین ظاهر و باطن نشاندهندهی ریاکاری و فریبندگی اوست.
هوش مصنوعی: این شخص دانش و زهد خالصی دارد، اما روی لباسش نام یاسین (نام یکی از سورهای قرآن) نوشته شده است. این نشان میدهد که با وجود ویژگیهای معنوی و روحانی، به ظواهر دنیوی نیز توجه دارد.
هوش مصنوعی: اگر از او مشکلی بپرسی، به تو میگوید که «این را فقط کسی میگوید که در این فکر است. پس باشد که این فرد در همین مسیر قرار دارد.»
هوش مصنوعی: وقتی میگویی که برهان و دلیل از نیمه شب آرام نمیگیرد و تا صبح در حال توجه به نماز است.
هوش مصنوعی: میگوید: «بهخوبی میدانی که کسی که به اهل بیت احترام نگذارد، از اهل سنت است، چرا که اهل سنت نمازهایی را که شایسته است، بهطور درست انجام نمیدهند.»
هوش مصنوعی: اگر بگویی که با او بنشین و علم گوش کن، زیرا او خود جز با آرامش و وقار سخن نمیگوید.
هوش مصنوعی: میگوید که نباید به سخنان افرادی که رافضی هستند توجه کرد، زیرا این حدیث از طرف امام بزرگ نقل شده است.
هوش مصنوعی: اگر دانایان نزد من نیایند، جای تعجبی نیست. آیا پروانه وقتی که به دور ستارهای بیفتد، دیگر هرگز به آسمان سر نمیزند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر گرد مه ز عنبر ما هم زده سماطین
چندین هزار خوبی پنهان بزیر زلفین
فرزین زلفگان را بر رخ تو بند کردی
تا رایگان دلم را شه رخ زدی بفرزین
غمگین دلم ز وصلت گردد هماره شادان
[...]
ای ساقی نو آیین پیش آر جام زرین
می ده به دست سلطان بر یاد فتح غزنین
گر چیره شد سلیمان یک چند بر شیاطین
امروز شاه سنجر شد چیره بر سلاطین
پیلان شدند خسته خصمان شدند غمگین
[...]
ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین
زان زلف مشکفامت عشاق گشته مشکین
برخاست بوی ریحان زان طره چو سنبل
بنشست باد بستان زان عارض چو نسرین
یک ره به نیم خنده دندان نمای ما را
[...]
داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیرین
بر رخ خطی و خالی مشکین ولی چه مشکین
غارتگریست زلفت ظالم ولی چه ظالم
عاشق کشیست چشمت بیدین ولی چه بیدین
از ماه رنگ گیرد هر چیز و اشک ما هم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.