ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین
زان زلف مشکفامت عشاق گشته مشکین
برخاست بوی ریحان زان طره چو سنبل
بنشست باد بستان زان عارض چو نسرین
یک ره به نیم خنده دندان نمای ما را
تا اوفتادن آید دندانه های پروین
بسیار روی خوبان دیدم، ولیک بی تو
خاطر نمی پذیرد از هیچ روی تسکین
چون من نمی توانم برخاستن ز عشقت
گه گه اگر توانی نزد من آی و بنشین
پیراهن جفا را هر روز می بپوشی
حالم چو نیک دانی بر خود مپوش چندین
لب خواهد از تو خسرو، گویی که هیچ ندهم
گر هیچ نیست، جانا، باری زبان شیرین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و جذابیت عشق و معشوق است. شاعر با توصیف زلف و عطر معشوق، احساس عمیق خود را نسبت به عشق بیان میکند. او به اشتراک گذاری لحظاتی میپردازد که با معشوق در کنار هم سپری میشود و از دلتنگیهای ناشی از دوری میگوید. شاعر همچنین بر این نکته تأکید میکند که حتی با وجود دیدن چهرههای زیبا، هیچیک نمیتواند جای معشوق را پر کند. او از معشوق میخواهد که در کنار او بماند و از رنج و جفایی که تحمل میکند شکایت میکند. در نهایت، شاعر به ارزش زبان و کلام شیرین معشوق اشاره میکند و حسرت دوری را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: زلف سیاه و خوشبو تو مانند مشک، تو را به زیبایی و ظرافتی همچون آهویی در چین و چروک درآورده است. از این زلف مشکین تو، عشق و شوق در دل عاشقان گسترش یافته است.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف بوی خوش و زیبایی گلها میپردازد. وزش نسیم در باغ، عطر ریحان و سنبل را به ارمغان میآورد و زیبایی چهرهای که به آن اشاره شده، به نسرین تشبیه شده است. به طور کلی، شعر بر زیبایی و خوشبویی طبیعت تأکید میکند و حس طراوت و تازگی را منتقل میکند.
هوش مصنوعی: نیمهای از لبخند ما که دندانهایمان را نمایان میکند، به قدری دلنشین است که وقتی به زمین میافتد، زیباییاش به ستارهها هم میرسد.
هوش مصنوعی: من زیباییهای بسیار از خوبان دیدهام، اما بدون تو هیچ چیز نمیتواند به دل من آرامش دهد.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم به خاطر عشق تو هر بار برخیزم، اگر تو میتوانی، بیا و نزد من بنشین.
هوش مصنوعی: هر روز پیراهن سختی و زحمت را به تن میکنی، حال من را اگر خوب میدانی، بر خود نپوشان.
هوش مصنوعی: خسرو از تو میخواهد لب، انگار که هیچ نمیدهم حتی اگر چیزی نباشد. عزیزم، به هر حال زبان شیرین است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از کین بتپرستان در هند و چین و ماچین
پر درد گشت جانت رخ زرد و روی پر چین
باید همیت نا گه یک تاختن بر ایشان
تا زان سگان به شمشیر از دل برون کنی کین
هر شب ز درد و کینه تا روز برنیاید
[...]
بر گرد مه ز عنبر ما هم زده سماطین
چندین هزار خوبی پنهان بزیر زلفین
فرزین زلفگان را بر رخ تو بند کردی
تا رایگان دلم را شه رخ زدی بفرزین
غمگین دلم ز وصلت گردد هماره شادان
[...]
ای ساقی نو آیین پیش آر جام زرین
می ده به دست سلطان بر یاد فتح غزنین
گر چیره شد سلیمان یک چند بر شیاطین
امروز شاه سنجر شد چیره بر سلاطین
پیلان شدند خسته خصمان شدند غمگین
[...]
داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیرین
بر رخ خطی و خالی مشکین ولی چه مشکین
غارتگریست زلفت ظالم ولی چه ظالم
عاشق کشیست چشمت بیدین ولی چه بیدین
از ماه رنگ گیرد هر چیز و اشک ما هم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.