ای بستهی خود کرده دل خلق به ناموس
ز اندیشه تو را رفته به هر جانب جاسوس
اثبات یقین تو به معقول چه سود است ؟
چون نیست یقین نفی گمان تو به محسوس
تا چند سخن گویی از حق و حقیقت؟
آب حیوان جویی در چشمهی مطموس !؟
گر رای تو کفر است مکن پیدا ایمان
ور جای تو دیر است مزن پنهان ناقوس
ای آنکه همه زرقی در فعل چو روباه،
وی آنکه همه رنگی در وصف چو طاووس
تا کی روی آخر ز پی حج به زیارت ؟
از طوس سوی مکه، وز مکه سوی طوس؟
چون نیست ز کان علت مقصود، پس ای دوست
چه مکه و چه کعبه و چه طوس و چه طرطوس ؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی انتقاد از افرادی است که به ظواهر و رسومات مذهبی اهمیت میدهند اما از حقیقت و درونمایه دین دور هستند. شاعر به آنها میگوید که اگر یقین و ایمان واقعی ندارند، نباید به ظاهر ایمان تظاهر کنند. او همچنین به سفرهای مذهبی اشاره میکند و میپرسد که چرا این سفرها بدون فهم عمیق از حقیقت دین انجام میگیرد. در نهایت، شاعر تأکید میکند که مکانهای مذهبی چون مکه و کعبه بدون درک واقعی از علت و هدف آنها فاقد معنا هستند.
هوش مصنوعی: ای کسی که دل مردم به خاطر تو بسته شده و به خاطر ناموس تو به هر طرف نگهبانانی فرستاده شده است.
هوش مصنوعی: معنی این بیت بیانگر این است که تأکید بر یقین و استدلالهای عقلی زمانی مفید است که ما یقین واقعی داشته باشیم. اگر هنوز هم در گمانها و شکهای خود گرفتاریم، تأکید بر استدلالهای معقول نمیتواند کمکی به ما کند. در واقع، اگر به تجربههای ملموس و محسوس اعتماد نداشته باشیم، هیچ تأکیدی بر باورهای عقلی نمیتواند ما را مطمئن کند.
چشمهی مطموس یعنی چشمهی خشکشده
هوش مصنوعی: اگر نظر تو به کفر است، ایمان خود را نشان نده و اگر جای تو کلیساست، ناقوس را به طور پنهانی به صدا درنیاور.
هوش مصنوعی: ای کسی که در اعمال خود مانند روباه حقهباز فریبدهندهای، و ای کسی که در توصیفهایت مانند طاووس زیبا و رنگارنگی.
هوش مصنوعی: این شعر به تفکر در مورد سفرهای معنوی و دینی اشاره دارد که انسان همیشه در پی زیارت و جستجوی حقیقت است. سؤالی مطرح میکند که چرا باید تا ابد روی آخرین مراحل سفر بایستیم و برای زیارت به مکانهای مقدس برویم، در حالی که میتوانیم به جای این رفت و آمدها، به عمق معنای آنچه که جستجو میکنیم فکر کنیم؟ انسان از طوس (جایی در ایران) به مکه (مکانی مقدس در عربستان) میرود و مجدداً به طوس بازمیگردد؛ نشاندهنده چرخهای از سفرهای معنوی بدون رسیدن به هدف نهایی است. این شعر در واقع دعوت به تفکر عمیقتر دربارهٔ معنای سفر روحانی و هدف از آن است.
طرطوس شهری است به شام مشرف بر دریا و نزدیک مرقب و عکا. یاقوت گوید: « در این تاریخ در دست فرنگیان است.» (معجم البلدان ج ۶ ص ۴۱). طرطوس امروزه شهری است بندری در جنوبغربی سوریه بر ساحل مدیترانه.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بیرون چو رود شمع من از خانه فانوس
آیند چو پروانه حریفان پی پابوس
گیرم سر راه وی و گویم به صد افسوس
رفتن به چه ماند بر خرامیدن طاووس
گر مشت زدی بر سر و کتفی پیناموس
میشد به زمین تاه تن مرد چو فانوس
گر خصم بدش زهره گیو و فر کاوس
از هستی خود بود در آن هائله مایوس
ما را نبود شکوه ز آلمان گله از روس
گر، روس زما برد بسی کشور محروس
لیکن همه ایران بود از مردم ایران
وز، یاد برفت آن همه عرض آن همه ناموس
روزی که بود صلح، جهان دار و جهانگیر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.