عشق تو دُرٌی ست کان را جان عاشق قیمت است
هر که نتوانست دادن قیمتش بی همت است
میکنم بی منتی جان را نثار روی دوست
گر قبول افتد ترا بر جان من صد منت است
تو سهیلی، تا کجا تابی و کی طالع شوی
نور تو هر جا که میتابد نشان دولت است
صورتت میبینم و حیران معنی میشوم
تا چه معنی لطیفی تو که اینت صورت است
مست عشقم، میخورم زهر جفا بر جای نقل
عاشقان را بهترین نقلی بلا و محنت است
ای که میبینی که میآرم به پیش بت نماز
طعنه کم زن تو نمیدانی مرا چه نیت است
دیگر از ناصر حدیث جنت و دوزخ مپرس
دوزخ ما هجر یارست و وصالش جنت است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر عشق را به عنوان چیزی ارزشمند توصیف میکند و میگوید که جان عاشق بهایی دارد. کسی که نتواند این بها را بدهد، شایسته عشق نیست. او عشقش را بدون منت نثار محبوب میکند و منتظر است که محبوب نیز او را بپذیرد. شاعر به زیبایی محبوب اشاره میکند و میگوید که نور او نشانه خوشبختی است. او با دیدن صورت محبوب، حیرت زده میشود و از عذاب و مشکل عشقی که میکشد، میگوید. عاشق به خدا نزدیک میشود و از محبوس بودن در عشقش درد میکشد. در پایان، شاعر به دیگران توصیه میکند که از او درباره بهشت و جهنم نپرسند؛ زیرا برای او جدایی از محبوب جهنم و وصال او بهشت است.
هوش مصنوعی: عشق تو مانند یک الماس ارزشمند است که جان عاشق، ارزش آن را تعیین میکند. هر کس نتواند این ارزش را بفهمد و بهای آن را بپردازد، در اصل تلاشی نمیکند و شایستگی آن را ندارد.
هوش مصنوعی: من بدون هیچ چشمداشتی جانم را به پای محبوب نثار میکنم، اگر تو این محبت را بپذیری، برای من صدها لطف و محبت به همراه خواهد داشت.
هوش مصنوعی: تو مانند سیاهچالهای هستی که درخشش و نور تو هر جا که میتابد، بیانگر موفقیت و خوشبختیست. اما باید بدانیم که تا کی میتوانی اینگونه ادامه دهی و چه زمانی واقعاً درخشانتر از همیشه خواهی شد.
هوش مصنوعی: چهرهات را میبینم و به عمق آن فکر میکنم، تا بفهمم که چه معنای زیبا و ظریفی در پس این چهره نهفته است.
هوش مصنوعی: من در عشق به حالت مستی درآمدهام، و در این حال نوشیدن زهر جفا را بر میگزینم. چرا که بهترین داستانهایی که عاشقان نقل میکنند، همان داستانهای پر از بلا و رنج و محنت است.
هوش مصنوعی: ای کسی که میبینی من در برابر معشوق به عبادت مشغولم، کمتر از طعنه و سرزنشت بزن. تو نمیدانی که در دل من چه نیتی نهفته است.
هوش مصنوعی: دیگر از ناصر درباره بهشت و جهنم نپرس، زیرا جهنم ما دوری از معشوق است و بهشت ما وصال اوست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
داغ عشقت بر رخ جانها نشان دولت است
هر که محروم است ازین دولت سزای محنت است
گر بلا افزون فرستی من بدین نعمت هنوز
شکر می گویم که در شکرت مزید نعمت است
از بزرگی گر سگ خود خوانیم که گه رواست
[...]
بر جناب عشق دل بی قدر و جان بی قیمت است
تا نپنداری عزیزان را برین در عزت است
هر که خاک پای تو شد گشت صاحب احترام
دل که دارد میل بالای تو عالی همت است
کردهام بی منتی همچون صبا جان را نیاز
[...]
گر مرا پیش سگانش نیست عزت، دور نیست
حرمت هرکس عزیز من بقدر عزت است
گر پریشان شد دل از زلفش نسیمی! دور نیست
زان که در هریک پریشانیش صد جمعیت است
این همایون خیمه یارب روضهای از جنت است
یا نموداری مگر از کار گاه قدرت است
همچو طاوس فلک در جلوه حسن است از آن
سایه گستر بر زمین همچون همای دولت است
بر زمین هر سو بصد میخ و طنابش بسته اند
[...]
گفت احمد حیدر است از من چو هارون از کلیم
این بیان شرک امر و کمال عزت است
ای که می گویی علی را در نبوت نیست دخل
مشرک امر نبوت نیست حفظ ملت است
شهرتی دارد که چون می رفت از دنیا رسول
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.