لبت در نقطهٔ موهوم چون می در شکر پنهان
میانت میشود چون موی در بند کمر پنهان
چو خورشید رخت یک ذره پیدا نیست در چشم
ضرورت با خیال تو همیبازم نظر پنهان
ز دردت بیخبر گشتم، خبر چون گویم از دردت
اگر من بیخبر مانم، کجا ماند خبر پنهان
بر آن عزمم که در پایت بیفشانم زر از چهره
سخن در روی میگویم، نخواهم داشت زر پنهان
پیاده میروم چون سرو، ز آب دیده پا در گل
برهنه ماندهام چون تیغ، کی ماند گهر پنهان
به صورت غایبی از تن، به معنی حاضری در جان
چه نقصان عشق بازی را، اگر گردد صُور پنهان
به عیب عاشقی ناصر، اگر رد خلایق شد
به پیش مقبلان نبود، قبول این هنر پنهان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسات عمیق خود نسبت به معشوق میپردازد و تصویری از عشق و زیبایی او را ترسیم میکند. لب معشوق به شکر تشبیه شده و درونیات او به مویی که در بند کمر پنهان است، توصیف میشود. عشق و علاقه شاعر به گونهای است که آن را در حضور و عدم حضور معشوق حس میکند. او از درد و غم خود صحبت میکند و به این نکته اشاره میکند که حتی در نبود معشوق، عشق او حاضر و زنده است. همچنین، شاعر به بینظیری عشق و عواطف اشاره میکند و بر این باور است که در عشق واقعی، پنهان و آشکار بودن معنی خاصی ندارد. او در نهایت تأکید میکند که این احساسات و عواطف عمیق را نمیتوان به راحتی درک کرد و نیاز به پذیرش و شناخت بیشتری دارد.
هوش مصنوعی: لبهای تو در یک جای ناشناخته مانند شکر در عطر میماسد و در میان تو، مثل مویی که در بند کمر پنهان شده، میشود.
هوش مصنوعی: چهرهات مانند خورشید است که هرگز در چشم نیاز دیده نمیشود. من در دل خود با خیالت به طور پنهانی نگاه میکنم.
هوش مصنوعی: من از درد تو بیخبر شدهام، حالا چطور میتوانم از درد تو حرف بزنم؟ اگر خودم از آن بیخبر باشم، چگونه میتوانم خبری دربارهاش داشته باشم؟
هوش مصنوعی: من تصمیم دارم که همه چیز را با صداقت و خیرخواهی به تو ارائه دهم و هیچ چیزی را از تو پنهان نکنم. هر آنچه میگویم، از دل و با نیت خالص است.
هوش مصنوعی: من مثل سروی راه میروم و به خاطر اشکهایم پاهایم در گل ماندهاند، مثل تیغی که در زیر آب پنهان است و در جستجوی لؤلؤی پنهان میباشم.
هوش مصنوعی: اگر عشق در دل ما باشد، حتی اگر معشوق دور و غایب باشد، هیچ کمبودی در احساسات عاشقانه ما به وجود نمیآورد، زیرا عشق واقعی فراتر از ظواهر است و حتی در غیاب معشوق، وجودش در جان ما حس میشود.
هوش مصنوعی: اگر عشق ناصر عیبهایی دارد، اما اگر او در میان مردم فراموش شود، این به معنای آن نیست که هنر پنهان او مورد پذیرش قرار نمیگیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا چشمی است از لعل تو در خون جگر پنهان
سری بر آستانت گشته اندر خاک در پنهان
به روی لالهگون یک ره به گلگشت چمن رفتی
ز شرم عارضت گل گشت تا سال دگر پنهان
مرا چون آشکارا میرود خون دل از دیده
[...]
تو رفتی از نظر اما نمیماند اثر پنهان
حقیقت کار خواهد کرد اگر پیدا اگر پنهان
منم، چون غنچه، در خوناب زان گل برگ تر پنهان
دلم صد پاره و هر پاره در خون جگر پنهان
تماشای رخش، در دیده خوابی بود، پنداری
که من تا چشم وا کردم شد از پیش نظر پنهان
طبیبا، داغهای سینه را صد بار مرهم نه
[...]
ز بی دردی نمی سازم به صندل دردسر پنهان
که سازم درد را از قدردانی از نظر پنهان
همان خون می چکد از شکوه دوری ز منقارش
اگر گردد چو مغز پسته طوطی در شکر پنهان
مگر از خانه آمد دلبر شبگرد من بیرون؟
[...]
عرقها دارد آن شمع حیا لیک از نظر پنهان
به تمکینی که آتش نیست در سنگ آنقدر پنهان
چو آن اشکی که گردد خشک در آغوش مژگانها
به عشقت در طلسم نیشتر دارم جگر پنهان
زدم از آفت امکان به برق سایهٔ تیغت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.