گنجور

 
صائب تبریزی

ز بی دردی نمی سازم به صندل دردسر پنهان

که سازم درد را از قدردانی از نظر پنهان

همان خون می چکد از شکوه دوری ز منقارش

اگر گردد چو مغز پسته طوطی در شکر پنهان

مگر از خانه آمد دلبر شبگرد من بیرون؟

که ماه از هاله گردیده است در زیر سپر پنهان

بلند افتاده است آهن دلان را ناخن کاوش

وگرنه می شدم در سنگ خارا چون شرر پنهان

همان از تیر باران حوادث نیستم ایمن

شوم در چشم مور از ناتوانی ها اگر پنهان

حذر کن بیشتر از خصم دیرین چون ملایم شد

که آن مکار را در موم باشد نیشتر پنهان

شود از سنگ و آهن خرده راز شرر رسوا

چو آمد از دو لب بیرون، نمی ماند خبر پنهان

شمیم بید و عود از آتش سوزان شود روشن

محال است این که ماند خلق مردم در سفر پنهان

ز شکر خنده پنهان نشد کم زهر چشم او

نماند تلخی بادام هرگز در شکر پنهان

مخور بی همرهان صائب دم آبی اگر باشد

که از شرم سکندر خضر گردید از نظر پنهان

 
 
 
ناصر بخارایی

لبت در نقطهٔ موهوم چون می در شکر پنهان

میانت می‌شود چون موی در بند کمر پنهان

چو خورشید رخت یک ذره پیدا نیست در چشم

ضرورت با خیال تو همی‌بازم نظر پنهان

ز دردت بی‌خبر گشتم، خبر چون گویم از دردت

[...]

امیر شاهی

مرا چشمی است از لعل تو در خون جگر پنهان

سری بر آستانت گشته اندر خاک در پنهان

به روی لاله‌گون یک ره به گلگشت چمن رفتی

ز شرم عارضت گل گشت تا سال دگر پنهان

مرا چون آشکارا می‌رود خون دل از دیده

[...]

بابافغانی

تو رفتی از نظر اما نمیماند اثر پنهان

حقیقت کار خواهد کرد اگر پیدا اگر پنهان

هلالی جغتایی

منم، چون غنچه، در خوناب زان گل برگ تر پنهان

دلم صد پاره و هر پاره در خون جگر پنهان

تماشای رخش، در دیده خوابی بود، پنداری

که من تا چشم وا کردم شد از پیش نظر پنهان

طبیبا، داغهای سینه را صد بار مرهم نه

[...]

بیدل دهلوی

عرقها دارد آن شمع حیا لیک از نظر پنهان

به تمکینی که آتش نیست در سنگ آنقدر پنهان

چو آن اشکی که گردد خشک در آغوش مژگانها

به عشقت در طلسم نیشتر دارم جگر پنهان

زدم از آفت امکان به برق سایهٔ تیغت

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه