خوشا وقت رندان هشیار مست
که با غصه شادند و با نیست هست
به معنی بزرگ و به صورت حقیر
به همت بلند و به مقدار پست
شب و روز مخمور خمر بلی
ازل تا ابد مست جام الست
چو نرگس ز خوان فلک سیرچشم
چو غنچه ز ملک جهان تنگ دست
به آزادگی سر کشیده چو سرو
ولی مانده در بندگی پایبست
چو مه تابناک از رخ همچو مهر
چو ماهی گرفتار زلف چو شست
ز بهر مراد کسان نامراد
به پیمان درست و به خود درشکست
نه چون زاهدان خود پرستی کنند
اگر دُرد نوشند، اگر می پرست
اگر ناصر از هجر ایشان بسوخت
همین بس که چون خار با گل شکفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو ماه از بر تخت سیمین نشست
سه پاس از شب تیره اندر گذشت
یکی جامه وین بادروزه ز قوت
دگر اینهمه بیشی و برسری است
همه جمله بروی فرامشت کرد
گدازید چون کشت بی آب کشت
چه دانی یکی گنج آکنده است
که دارد بسی گوهر اندر نهفت
چو بر یکدگر زورشان بازگشت
برآورد رستم به گودرز دست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.