همیدارم از لطف تو مُلتمس
که بر ما به ترکی نتازی فَرس
به آزار کس ملک دنیا مگیر
که دنیا نیرزد به آزار کس
صبا، طیبالله انفاسه
سحرگه ز زلف تو میزد نفس
چنان با هوایت هوس کردهام
که گر سر نماند بماند هوس
مرا دست کوتاه و قدت بلند
بدان پایه چون باشدم دسترس
کنارم بود چون میان فرات
که از چشم من رفت رود ارس
کشیدند صد بحر دریاکشان
به یکدم، که یکدم نگفتند بس
بسی کاروان شد درین بادیه
که یکدم نیامد صدای جرس
چو فریاد ناصر به گوشت رسید
تو روزی هم او را به فریادرس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به چیزی که باشد مرا دسترس
بکوشم نیازت نیارم به کس
ندید و نبیند ترا هیچکس
گه رزم مثل و گه بزم دس
بگفت این وزد بانگ را برفرس
فرس جست زیرش چو مرغ از قفس
من و زن در آن خانه تنها و بس
مرا گفت کی شوی، فریادرس
نبد چیز از آغاز ، او بود و بس
نماند همیدون جز او هیچ کس
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.