گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
ناصر بخارایی

چو گل به وقت سحر گنج زر به باد دهد

خبر ز ملک سلیمان و کیقباد دهد

مرا که ظلم فراوان کشیده‌ام ز خمار

به غیر بادهٔ نوشین‌روان که داد دهد

مراد ما همه عشق است و مستی و زاری

مرید پیر مغانیم تا مراد دهد

ز کعبتین مراد این‌قدر نیاید نقش

که بند بستهٔ امید را گشاد دهد

مشو چو سوسن آزاده ده زبان ناصر

زبان سرخ سر سبز را به باد دهد