خواهد که خامه راهی در منزلی رساند
بر مَرکب مُرکّب بنشست تا براند
برخاست همچو ابری بیواسطه ز واسط
وز بحر هند گوهر بر روم میفشاند
از سوز سینه دودی چون شمع بر سر آید
پوشیده آتش دل، در پی نمیتواند
گلگون و شست مانده دور از وصال شیرین
شبدیز آب دیده هر سو همیدواند
با کاغذ دو رویه در عین بیزبانی
حرف عیان ما را هر دم عیان بخواند
نونوالقلم محقق در حق اوست مُنزل
از مشک حکم ریحان تعلیق نسخ خواند
در روم خط مشکین بر مهر مینویسد
از شام عقد پروین بر ماه مینشاند
هرگه که تیر تازد در فارسی و تازی
با تازیان دواند وز فارِسان نماند
در بحر شعر ناصر بهر مداد و خامه
در وجه سیم کاغذ دُرها همیچکاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن ماه کو ز خوبی بر جمله میدواند
ای عاشقان شما را پیغام میرساند
سوی شما نبشت او بر روی بنده سطری
خط خوان کیست این جا کاین سطر را بخواند
نقشش ز زعفران است وین سطر سر جانست
[...]
چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند
دور فلک مبادا کاین شربتت چشاند
بر جور بردن من انصاف داد عالم
یارب که ایزد از تو انصاف من ستاند
از بیم چشم گفتم کان روی را بپوشان
[...]
با وصل گل رسیدن بلبل نمیتواند
لطفی کند مگر باد، بوئی به او رساند
بر هر ورق چمن را، بی حرف ماجرائیست
کو عاشقی چو بلبل، تا ننوشته خواند
خواهم که جامه بر تن، چون غنچه چاک سازم
[...]
چرخم به قید و چنبر زین آستان کشاند
وز نعش کشتگانم با تازیانه راند
ور ساعتی بپایم خصمم بسر دواند
شکر فروش مصری حال مگس چه داند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.