دردا که ماند در دل بس حسرت از جوانان
آوخ که سوخت جان ها بر داغ مهربانان
تن کی سبک پی از بند دل گرانان
خفته خبر ندارد سر در کنار جانان
کاین شب دراز باشد بر چشم پاسبانان
در مرگ دوستداران دل چون تحمل آرد
کی ز آستین توان بست چشمی که خون ببارد
از تاب تن چه تشویش آن را که جان سپارد
دل داده را ملامت کردن چسود دارد
می باید این نصیحت کردن به دل ستانان
با درد هجر نشگفت گر هردمت بگریم
بی چهر عالم آرا یک عالمت بگریم
برکشته ات بنالم در ماتمت بگریم
بر اشک من بخندی گر در غمت بگریم
کاین کارهای مشکل افتد به کاردانان
چرخم به قید و چنبر زین آستان کشاند
وز نعش کشتگانم با تازیانه راند
ور ساعتی بپایم خصمم بسر دواند
شکر فروش مصری حال مگس چه داند
این دست شوق برسر آن آستین فشانان
بعد از تو ای برادر هرچند دستگیرم
وز پیش دوستداران دشمن برد اسیرم
لیکن به داغ و حسرت تا در غمت نمیرم
چشم از تو برنگیرم ور می زنند تیرم
مشتاق گل بسازد با خوی باغبانان
ای ساربان زمانی بار سفر مبندم
کاین تشنه کشتگان را چون ناقه پای بندم
ور باشد از اعادی هرگام صد گزندم
من ترک مهر اینان برخود نمی پسندم
بگذار تا بیاید برمن جفای آنان
هست از کشاکش خصم این ره که می سپارم
ورنی چنین نبایست نعشت بجا گذارم
آن نیستم که بی دوست آنی تحمل آرم
باور مکن که من دست از دامنت بدارم
شمشیر نگسلاند پیوند مهربانان
غم نیست گر به مهرت انباز داغ و دردیم
طومار شادمانی بهر تو درنوردیم
با جان و سر نپیچیم وز راه برنگردیم
ما اختیار خود را تسلیم عشق کردیم
همچون زمام اشتر در دست ساربانان
آنجا که حق پرستان صف برزنند سعدی
وز باده ی شهادت ساغر زنند سعدی
باید که چون صفاییت خنجر زنند سعدی
شاید که آستینت برسر زنند سعدی
تا چون مگس نگردی گرد شکر دهانان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و حسرت عاشقانی است که بر اثر فراق و از دست دادن یاران خود به شدت رنج میبرند. شاعر با بیان عواطف عمیق خود، از غم و ناراحتی ناشی از فقدان دوستان و معشوقهها سخن میگوید. او به این نکته اشاره میکند که دلدادگان در برابر دردهایی که از جدایی و فراق میکشند، ناشکری نمیکنند و حتی اشک و آه آنان طبیعی است.
شاعر همچنین از نیروی عشق و پیوندهای عاطفی صحبت میکند و بر این باور است که این پیوندها و محبتها هرگز نمیتوانند قطع شوند. او به وفاداری به عاشقانهها و خاطرات عزیزان باور دارد و از آنها به عنوان جزیی جدا ناشدنی از خود یاد میکند.
در نهایت، این شعر پیامی از مبارزه با سختیها و موانع به خاطر عشق و دوستی را منتقل میکند و نشان میدهد که عشق باید بر تمامی مشکلات غالب باشد.
هوش مصنوعی: متأسفانه در دل حسرتهای زیادی از جوانان باقی مانده است. افسوس که جانها به خاطر غم عزیزان از دست رفته در آتش سوخته است.
هوش مصنوعی: بدن بیوزن و سبک از بار سنگین دلانی که خوابیدهاند، بیخبر است و سرش را در کنار محبوب قرار داده است.
هوش مصنوعی: این شب طولانی برای نگهبانان خسته کننده و دشوار است.
هوش مصنوعی: در فراق و مرگ عزیزان، چگونه میتوان دل را تحمل کرد؟ چه دستی میتواند چشمی را ببندد که آنقدر اشک دارد که میریزد.
هوش مصنوعی: از زیبایی و جذابیت جسمی چه نگرانی، وقتی که انسانی که دل به عشق سپرده است را سرزنش کنیم، این کار خوشایند نیست.
هوش مصنوعی: باید به کسانی که دلها را میربایند، نصیحت کرد.
هوش مصنوعی: اگر در غم جدایی تو هر لحظه بگریم، از شدت غصه و درد، به یاد چهره زیبای تو، تمام عالم را به سوگ مینشینم.
هوش مصنوعی: در غم از دست دادنت گریه میکنم و بر تو زار زاری میکنم، اما اگر من در غم تو اشک بریزم، شاید تو به من بخندی.
هوش مصنوعی: این کارهای دشوار به کسانی که در این زمینه مهارت دارند، محول میشود.
هوش مصنوعی: من در این دایره و محدوده به این درگاه کشیده شدهام و با تازیانه از بدنهای مردگانم عبور میکنم.
هوش مصنوعی: اگر یک لحظه خصم من را به زحمت بیندازد، عطری که عطار مصری میفروشد چه به حال مگس میتواند مهم باشد؟
هوش مصنوعی: این دست به شوق و نشاط بر روی آن آستین میچرخد و جلوهای زیبا و دلانگیز میآفریند.
هوش مصنوعی: پس از تو ای برادر، هرچند که به کمکم بیایی، باز هم از دوستدارانم به عنوان دشمن گرفته شدهام.
هوش مصنوعی: اما تا زمانی که درد و حسرت دلم را میسوزاند و در غم تو هستم، هرگز نگاه از تو برنمیدارم، حتی اگر تیرهای عشق به من اصابت کنند.
هوش مصنوعی: علاقهمند است که مانند باغبانان، زیبایی و طراوتی شبیه گلها را خلق کند.
هوش مصنوعی: ای سوارکار، لحظهای بار سفر را بر ندار، که این تشنهدلهای کشتهشده را همچون شتر به زنجیر میکشم.
هوش مصنوعی: اگرچه هر قدمی که در راه دشمنان برمیدارم ممکن است به من آسیب برساند، ولی من هرگز ترک محبت و دوستی این افراد را برنمیتابم.
هوش مصنوعی: اجازه بدهید تا ظلم و ستم آنها بر من نازل شود.
هوش مصنوعی: به خاطر درگیری و مخالفت با دشمن، این مسیر را ادامه میدهم، اما نباید جایگاه تو را به کسی بسپارم.
هوش مصنوعی: من کسی نیستم که بتوانم بدون دوستم زندگی کنم. به هیچ وجه فکر نکن که میتوانم از تو دور شوم یا از محبتت دست بکشم.
هوش مصنوعی: شمشیر نمیتواند پیوندهای محبت و دوستی را قطع کند.
هوش مصنوعی: غم و اندوهی وجود ندارد اگر عشق تو را داریم و حتی با درد و رنج همراهی میکنیم. ما برای خوشحالی تو، همه ناراحتیهایمان را به کنار میزنیم و در مسیر شادی قدم برمیداریم.
هوش مصنوعی: ما با تمام وجود به عشق ایمان داریم و از مسیر خود دور نخواهیم شد. اراده ما را به عشق سپردهایم و بر آن پابرجا خواهیم ماند.
هوش مصنوعی: مانند این است که زمام شتر در دست راهبرانش باشد.
هوش مصنوعی: در جایی که افرادی که به حقیقت و حق اعتقاد دارند صف میکشند، سعدی، از می ناب شهادت نوش جان میکند و شادمانی میکند.
هوش مصنوعی: باید مانند صفاییت، که با دقت و ظرافت عمل میکند، رفتار کنی. شاید این گونه توانایی برطرف کردن موانع و مشکلات را پیدا کنی.
هوش مصنوعی: به گونهای زندگی نکن که مانند مگس فقط دور شیرینیها بچرخی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.