با وصل گل رسیدن بلبل نمیتواند
لطفی کند مگر باد، بوئی به او رساند
بر هر ورق چمن را، بی حرف ماجرائیست
کو عاشقی چو بلبل، تا ننوشته خواند
خواهم که جامه بر تن، چون غنچه چاک سازم
باشد که آن صنوبر، حال دلم بداند
دردا که تشنه مُردم، وان یار کو طبیب است
رحمی نمینماید، شربت نمیچشاند
گفتار گرم ناصر، چون تیر آتشین است
بر هر دلی که آید، از دیده خون چکاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و احساسات عمیق عاشقانه است. شاعر به بلبل که نماد عاشق است، اشاره میکند و میگوید که بلبل فقط با رسیدن گل میتواند احساس خود را بیان کند. هر برگ چمن داستانی از عاشقی را در خود دارد. شاعر آرزو دارد که مانند غنچه، لباسش را پاره کند تا عزیزش از حال او باخبر شود. او از درد و تشنگی خود و بیتوجهی یار صحبت میکند و این که یار هیچ رحم و شفقتی بر او نمیکند. در آخر، شاعر به ناصر اشاره میکند و میگوید که سخنان او مانند تیرهای آتشین بر دلها اثر میگذارد.
هوش مصنوعی: بلبل نمیتواند به زیبایی گل برسد و از آن لذت ببرد، مگر آنکه باد عطر و رایحهاش را به او برساند.
هوش مصنوعی: بر روی هر برگ چمن داستانی وجود دارد، که عاشقانی مانند بلبل میتوانند آن را بخوانند، حتی قبل از اینکه نوشته شود.
هوش مصنوعی: میخواهم که لباس را به گونهای بدوزم که مانند غنچه باز شود، تا آن درخت صنوبر حال دلم را بداند.
هوش مصنوعی: چه غمانگیز که من از تشنگی مردهام، اما آن یار که میتواند درد مرا درمان کند، رحم و شفقتی نشان نمیدهد و به من آبی نمیدهد که بخورم.
هوش مصنوعی: گفتار دلنشین ناصر، همچون تیر آتشینی است که به هر دلی میرسد و باعث میشود از چشمش اشک بریزد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن ماه کو ز خوبی بر جمله میدواند
ای عاشقان شما را پیغام میرساند
سوی شما نبشت او بر روی بنده سطری
خط خوان کیست این جا کاین سطر را بخواند
نقشش ز زعفران است وین سطر سر جانست
[...]
چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند
دور فلک مبادا کاین شربتت چشاند
بر جور بردن من انصاف داد عالم
یارب که ایزد از تو انصاف من ستاند
از بیم چشم گفتم کان روی را بپوشان
[...]
خواهد که خامه راهی در منزلی رساند
بر مَرکب مُرکّب بنشست تا براند
برخاست همچو ابری بیواسطه ز واسط
وز بحر هند گوهر بر روم میفشاند
از سوز سینه دودی چون شمع بر سر آید
[...]
چرخم به قید و چنبر زین آستان کشاند
وز نعش کشتگانم با تازیانه راند
ور ساعتی بپایم خصمم بسر دواند
شکر فروش مصری حال مگس چه داند
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.