گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
ناصر بخارایی

رفتی به باغ سرو به پیشت قیام کرد

دوتاه شد بنفشه و بر تو سلام کرد

سوسن زبان گشاد که گوید ثنای تو

چون انتها ندید زبان را به کام کرد

گل وام خواست از رخ خوب تو رنگ و بوی

او را خجالت رخ تو زردفام کرد

بلبل چو دید روی تو،‌ گل را ندید

طوطی شنید لفظ تو، ترک کلام کرد