آن سرو دی به قصد سلامم قیام کرد
شرط وفا و رسم تفقد تمام کرد
جای جواب خواستمش جان دهم چو او
دست ادب به سینه نهاد و سلام کرد
یک دم نکرد در نظر من مقام لیک
ذوق سلام او به دل و جان مقام کرد
بودم چو خاک بر سر راهش بسی حقیر
خاک حقیر را ز کرم احترام کرد
دل رفت و جان هم از پی سرو روان او
از پیش من چو بهر گذشتن خرام کرد
شکر خدا که از شکرین خنده سعی بخت
شیرین لبش به کام من تلخکام کرد
جامی به وصف آن لب لعل شکرشکن
طی حدیث طوطی شیرین کلام کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و شکوه یک سرو اشاره میکند که به خاطر سلام او ایستاده است. شاعر احساس میکند که حتی در مقابل این زیبایی، حقیر است. این سرو با ادب و احترام به شاعر سلام میکند و این عمل او در دل شاعر جایگاه ویژهای ایجاد میکند. او از زیبایی و لذت لبهای شیرین این سرو حسرت و شکرگذاری دارد. شاعر همچنین به توصیف لبهای شیرین او میپردازد و آنها را با طوطی شیرینزبان مقایسه میکند. این شعر در واقع بیانگر حس عشق و احترام عمیق شاعر به زیبایی و بزرگی معشوق است.
هوش مصنوعی: یک روز آن سرو خوش قامت، به خاطر سلام من ایستاد و تمام ویژگیهای وفاداری و محبت را به نمایش گذاشت.
هوش مصنوعی: چون خواستم به او پاسخی بدهم، جانم را فدای او میکنم، زیرا او با احترام دست بر سینه گذاشت و سلام کرد.
هوش مصنوعی: یک لحظه هم نتوانستم جایگاه او را در ذهنم محاسبه کنم، اما زیبایی سلامش در دل و جانم جایگاه خاصی پیدا کرد.
هوش مصنوعی: زمانی که در مسیر او بودم، همچون خاکی بودم که در برابر او بسیار ناچیز و حقیر بودم، اما او به خاطر بزرگواریاش به این خاک ناچیز احترام گذاشت.
هوش مصنوعی: دل و جان من در پی زیبایی او رفتند و او از پیش من گذشت، به گونهای که مانند یک پرنده با ناز و زیبایی راه خود را ادامه میداد.
هوش مصنوعی: خوشحالم که به خاطر لبخند شیرینش، تلاش تقدیر باعث شد تا من از تلخی زندگیام کمی فاصله بگیرم.
هوش مصنوعی: جامی در مورد لبهای زیبا و دلکش توصیف میکند و در ضمن قصهی طوطیای با صدای شیرین را روایت مینماید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا شهریار دادگر آهنگ شام کرد
صبح مخالفان همه در شامشام کرد
پیرار بر عدو ظفر از سوی بلخ یافت
وامسال بر ظفر سفر از سوی شام کرد
یک سال شد به شرق و دگر سال شد به غرب
[...]
یارم ز در درآمد و بر من سلام کرد
درباب التفات بسی احترام کرد
دل خود نبود با من و جانم ز بس شتاب
بر پای جست و از سر عزت سلام کرد
پیشش به سر دویدم ودر بر گرفتمش
[...]
رفتی به باغ سرو به پیشت قیام کرد
دوتاه شد بنفشه و بر تو سلام کرد
سوسن زبان گشاد که گوید ثنای تو
چون انتها ندید زبان را به کام کرد
گل وام خواست از رخ خوب تو رنگ و بوی
[...]
هردل که جز خیال تو در وی مقام کرد
خلوتسرای خاص ترا وقف عام کرد
تا خون خلق بر لب لعلت حلال شد
آب حیات بر همه عالم حرام کرد
از نوش وصل جان فلک سوختم زرشک
[...]
وانگه ز کوفه خیلِ الم، رو به شام کرد
نوعی که عقل گفت: قیامت قیام کرد!
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.