گنجور

 
ناصر بخارایی

تو را شمایل موزون و شیوهٔ خوبست

که وضع و هیأت مطبوع و شکل مرغوبست

شعار شعر سیه بر بیاض عارض تو

چو عارضیست کزو آفتاب محجوبست

بیان قصهٔ خضرست و شرح سورهٔ نمل

خطی که بر ورق چهرهٔ تو مکتوبست

تو را به جان و سر ای دوست عذر می‌خواهم

که سر به پای تو درباختن نه محسوبست

چه یوسفی که ز چنگ عقاب گیسوی تو

دلِ شکستهٔ ما را عقاب یعقوبست

چو مشک خون جگر خورد و همچو عود بسوخت

چو نافه هر که به آهوی عشق تو منسوبست

ز افتراق عدم تا به اتصال وجود

بهانه بود، غرض اتصال محبوبست

کسی که صبر من و اشک همچو توفان دید

بگفت ناصر اگر نوح نیست ایوبست