دل بری از دلبران در دلبری
دلبرا جان میدهم تا دل بری
هر کرا روشن شود چشم از رخت
گردد از جان فارغ و از دل بری
قیمت نار خلیل عارضت
بشکند قدر بتان آذری
با صد آزادی چو نی در بست سرو
پیش بالایت میان چاکری
آدمی را چون ملک دیوانه کرد
حوریای جانا ندانم یا پری
هر چه میگویم ز نیکوئی ترا
نیک میبینم از آن نیکوتری
گوی با لعلت خدا را یک نفس
تا نماید معجز پیغمبری
گر لبت بایع شود بوسی به جان
مه به جان از مهر گردد مشتری
با لب چون شکرت بادام چشم
شکر دارد از شراب شکری
روز روزه لعلت از جام دلم
باده خورده خون ناحق بر سری
قبةالاسلام تبریز است هان
کفر یک سو نه چو زلف عنبری
روی تو بگرفت از خط غبار
خردهها بر آفتاب خاوری
نیست در دور قمر آئین مهر
پیش داور میبرم این داوری
…………..افتاده ………………..
نیست در دوران عدلش کافری
…………..افتاده ………………..
آن جهان جود و کان مهتری
والی ملک ولایت کز ولا
بر سریر اولیاء دارد سری
آنکه زیر سدهٔ والای او
حلقه شد بالای چرخ چنبری
آن سلیمانی که در اجرای حکم
عار دارد دستش از انگشتری
شرفهٔ ایوان قدرش از شرف
میکند اشراف قصر قیصری
بهر پاس خاطر او هر شبی
مه یزک دار است و انجم لشکری
میبرد گردون ز قهر و لطف او
مایهٔ بدبختی و نیک اختری
زیر دامان جلال او بود
منصب گردون گردان مجمری
برق اگر بی امر او گرمی کند
ابر اگر بی لطف او جوید تری
قهر او با برق گوید زهرخند
لطف او با ابر گوید خون گری
سرنگون شد خامه در آب سیاه
زانکه مدحش مینویسد سرسری
ای که از نور هدایت چون نجوم
در ره دین رهبران را رهبری
قدرتِ قدرت ندارد آسمان
میرود بی پا و سر از مضطری
بحر دستت در سخا گوهر فشاند
خاک بر سر کرد کان از بی زری
از صدا نالید کان سنگدل
وزحیا شد آب بحر گوهری
وقت آن آمد که کان را دل دهی
وزخجالت بحر را بیرون بری
بر کف پر باد این احسان کنی
بر دل پر خون آن رحم آوری
سرو را بادا همایون و سعید
روزه و روزت که عید اکبری
چون هلال عید در ماه صیام
گشتهام زرد و نزار از لاغری
گفتهام شعری که میگوید خرد
کوکب دُریست یا دُرّ دری
شعر من سحر است و این سحر حلال
شاعری را داد نام ساحری
قدر شعر من تو میدانی که چون
یافتم بر لفظ و معنی قادری
هر دم از طبع روان انورم
نور مییابد روان انوری
مینخواهم گفت مدح غیر تو
زانکه کاسد گشت مدحت گستری
نقص تحسین است و تقصیر صله
کین چنین شد ننگ و نام شاعری
از چه شد شعر معزی نامدار
از کمال لطفهای سنجری
ملک محمودی نماند و زنده ماند
نام محمود از ثنای عنصری
شعر پروردن ز سوی مادح است
زو سوی ممدوح شاعر پروری
گر بیابد کیمیای لطف تو
قلب میگردد چو زر جعفری
هر سحر تا نرگس زرین مهر
بشکفد در گلشن نیلوفری
گلشن بخت تو سرسبز از ازل
تا ابد بادا که مهر انوری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و جذابیت محبوبی اشاره میکند که شاعر به او عشق و جان خود را تقدیم میکند. شاعر از تاثیر خیرهکننده چهره محبوب و توانایی او در شکستن دلها میگوید و از بیقراری و شور و شوقی که وجودش را در بر گرفته، سخن میگوید. همچنین به ویژگیها و بزرگی محبوب اشاره شده و از او به عنوان منبع زیبایی و مهر یاد میشود. شاعر بر این باور است که عشق و صفای روحی محبوب بر دیگر زیباییها و قدرتها غالب است و درجایگاه او در عالم، تحسین و پرستش میشود. او بینش و خاصیت شعرش را نیز در ارتباط با قدرت عشق و محبوبش زیر سوال میبرد و به ستایش از او میپردازد. در نهایت، شعری از دل و جان به محبوب تقدیم میشود که بیانگر مهر و محبت عمیق شاعر است.
هوش مصنوعی: اگر دل از محبوبان بکنم، در دلبری تو، ای محبوبترین، جانم را فدای تو میکنم تا بتوانم از دل ببری.
هوش مصنوعی: هر کسی که به زیبایی تو نگاه کند، از دغدغههای جان و دل خود رهایی مییابد.
هوش مصنوعی: قیمت و ارزش شاخ و برگ زیبایی صورتت، از ارزش بتهای آذری هم بیشتر است.
هوش مصنوعی: با آزادی کامل مانند نی در حال نواختن، در مقابل تو ای بزرگوار، خود را در خدمتگذاری قرار دادهام.
هوش مصنوعی: انسان را مانند فرشتهای دیوانه کرده است، حوریای که نمیدانم جانم را گرفته یا پری است.
هوش مصنوعی: من هر چه از خوبیهای تو میگویم، به خاطر این است که تو را نیکوترین میبینم.
هوش مصنوعی: سخن از زیبایی تو به قدری دلنشین است که میتواند نشاندهنده معجزات پیامبران باشد.
هوش مصنوعی: اگر لبهای تو به بوسههای شباهت پیدا کند، به خاطر عشق مه، جانم فدای تو میشود و از این عشق، به مشتری شباهت مییابد.
هوش مصنوعی: لبانش نرم و شیرین مانند شکر هستند و چشمانش زیبایی خاصی دارند که به زیبایی شراب میماند.
هوش مصنوعی: روزی که من در دل نوشیدنی از لعل تو را در خود دارم، از ظلم و ناحقی که بر سرم رفته، خون میریزد.
هوش مصنوعی: تبریز مرکز ایمان و اسلام است؛ کفر و بیباوری در یک سو قرار دارند، نه همچون زلفهای خوشبو و زیبا.
هوش مصنوعی: چهره تو با غبار آسیبدیدهای پوشیده شده که مانع از تابش نور آفتاب میشود.
هوش مصنوعی: در هیچ زمانی قمر، نشانه محبت نیست. من این قضاوت را به پیشگاه داور میبرم.
هوش مصنوعی: در زمان عدالت او، کسی وجود ندارد که به کفر گرایش داشته باشد.
هوش مصنوعی: در جهان دیگر، بخشندگی و عظمت فراوانی وجود دارد.
هوش مصنوعی: والی ملک ولایت کسی است که از عشق ورزیدن به اولیا و اهل معرفت، بر تخت حکمرانی نشسته است.
هوش مصنوعی: آن کسی که زیر سلطنت و عظمت او قرار دارد، بر تمامی جهان و چرخ زمان تسلط و چیرگی دارد.
هوش مصنوعی: آن سلیمانی که از اجرای حکم و فرمان خود شرم دارد، انگشتری را که نشانه قدرتش است، از دستش درآورده است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که ارزش و مقام یک ایوان ساده به اندازهای است که اشراف و بزرگان قصر قیصر هم نمیتوانند به آن دست یابند. به عبارت دیگر، گاهی چیزهای ساده و کوچک ممکن است ارزش بیشتری از مقامهای بلند مرتبه داشته باشند.
هوش مصنوعی: برای حفظ خاطر او، هر شب ماه به زیبایی در آسمان میدرخشد و ستارهها به مانند لشکری در اطراف او هستند.
هوش مصنوعی: سرنوشت و تقدیر انسانها تحت تأثیر قهر و محبت اوست؛ برخی از این تأثیرات منجر به بدبختی و برخی دیگر به خوشبختی آنها میشود.
هوش مصنوعی: زیر سایهی عظمت و شکوه او، مقام و رتبهی آسمانها مانند تشت و مجمعی از گردانان خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر برق بدون اجازهی او درخشش داشته باشد و ابر بدون آغوش محبت او طلب باران کند، هیچکدام نتیجهای نخواهند داشت.
هوش مصنوعی: خشم او مانند برق است که نشان از نیش زهرش دارد، اما لطف او مانند ابر است که از اشک خون گریه میکند.
هوش مصنوعی: قلم در آب تاریکی افتاد زیرا که بیدقتی در وصف او نوشته میشود.
هوش مصنوعی: ای کسی که مانند ستارهها با نور هدایت، رهبران را در مسیر دین هدایت میکنی.
هوش مصنوعی: آسمان بهتنهایی و بدون نیاز به پا و سر، با قدرت عظیم خود در حال حرکت است و این نشاندهندهی نیازی به هیچچیز دیگری ندارد.
هوش مصنوعی: دست تو همچون دریا در generosity (سخاوت) دلهای گرانبها میریزد، اما کسانی که از فقر بیزارند، بر خود مینالند.
هوش مصنوعی: از درد و رنجی که دارم، صدای نالهام بلند شده است، و آب دریا به خاطر این غم، تبدیل به گوهری ارزشمند شده است.
هوش مصنوعی: زمان آن رسیده که عشق را بپذیری و از شرم و خجالت رهایی یابی.
هوش مصنوعی: با رعایت حال دیگران و کمک به آنها، میتوانی از درد و رنج آنها بکاهی.
هوش مصنوعی: سرو مانند عید بزرگ و خوشایند به همراه بادهای خوشبختی و فرخنده برای تو باشد.
هوش مصنوعی: من به مانند هلال ماه در روزهای عید، در روزهای روزهداری زرد و نحیف شدهام.
هوش مصنوعی: شعرهایی که دربارهٔ خرد و دانایی صحبت میکنند، همانند ستارهای هستند که مثل یک گوهر ارزشمند میدرخشد.
هوش مصنوعی: شعر من به مانند جادو است و این جادو به من اجازه داده تا هنر شاعری را به دست آورم و به نوعی من را به ساحر تبدیل کرده است.
هوش مصنوعی: تو به خوبی میدانی که وقتی به مهارت در بیان و مفهوم رسیدم، ارزش اشعاری که سرودهام را درک میکنی.
هوش مصنوعی: هر لحظه از روح و شخصیت من، نوری تازه و زنده میتابد و این نور نشانه وجود روحی پاک و روشن در من است.
هوش مصنوعی: نمیخواهم درباره کسی جز تو سخن بگویم، زیرا ستایش دیگران به خوبی تو نیست و فاقد ارزش است.
هوش مصنوعی: نقص و کمبودی در ستایش وجود دارد و قصوری در ارتباط با دشمنی سبب شده که این وضعیت، باعث ننگ و بدنامی شاعر شود.
هوش مصنوعی: چرا شعر معزی به شهرت رسید و این شهرت به خاطر لطفهای کمال سنجری است؟
هوش مصنوعی: حکومت محمود دیگر وجود ندارد، اما نام او همچنان زنده است و این امر به دلیل ستایشهای عنصری از اوست.
هوش مصنوعی: شعر ساختن به خاطر ستایشگر است و همچنین از طرف آنچه مورد ستایش قرار میگیرد، شاعر به وجود میآید.
هوش مصنوعی: اگر رحمت و محبت تو به قلب برسد، آن قلب مانند زر ناب و باارزش میشود.
هوش مصنوعی: هر صبح، زمانی که گل نرگس با رنگ طلاییاش شکوفه میزند، در باغی پر از نیلوفر، زیبایی خاصی به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: به امید اینکه باغ خوشبختی تو همیشه سبز و پررنگ باشد، از آغاز تا انتها، و محبت انوری همیشه در زندگیات جاری باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مار را، هر چند بهتر پروری
چون یکی خشم آورد کیفر بری
سفله طبع مار دارد، بی خلاف
جهد کن تا روی سفله ننگری
بافکاری بود در شهر هری
داشت زیبا روی و رعنا دختری
سیرت تو هست عین سروری
صورت تو هست محض صفدری
مملکت چون جسم و تو چون دیده ای
محمدت چون بحر و تو چون گوهری
در علو قدر و در کنه شرف
[...]
باز یوسف را نگر در داوری
بندگی و چاه و زندان بر سری
بدگمانی کردن و حرصآوری
کفر باشد پیش خوان مهتری
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.