گنجور

 
ناصر بخارایی

یا رب این عید مبارک چو همایون قدم است

کز قدومش همه آفاق چو باغ ارم است

صبح عید است به آهنگ صبوحی برخیز

که ز مرغان سحر بلبله در زیر و بم است

از سر مهر برآور نفس گرم چو صبح

تا دمی خوش گذرد زآنکه جهان یک دو دم است

دوش در وصف مه نو سخنی می‌گفتم

کاین چه شکل است که چون قامت عاشق به خم است

بر سر لوح فلک نون هلالی که نوشت

کافرین باد بر آن دست که زرین قلم است

علم عید مگر باز برافراخته‌اند

راست آن شکل به خم هیات ماه علم است

یا خود این جام طرب بر طرف تاس سپهر

حلقهٔ نعل زر مرکب شاه عجم است