گنجور

 
سیدای نسفی

خاک مجنون داد تا بر باد آه سرد ما

خواهد آمد خانه خیز اکنون به صحرا گرد ما

کهربا در دست ما کی می تواند آب ریخت

می کشد بی آبرویی پیش رنگ زرد ما

کوه خواهد جست همچون نبض بیماران ز جا

گر به پشت او گذارد بار خود را درد ما

لشکر ما خاکساران را به چشم کم مبین

شهسواری هست پنهان در میان گرد ما

سیدا با دردمندان دیار معرفت

اشک سرخ و چهره کاهیست راه آورد ما