گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سیدای نسفی

فتاده گوشه چشم تو تا به خانه ما

دکان سرمه فروش است آستانه ما

دماغ بلبل ما بس که نازک افتادست

به شاخ نکهت گل باشد آشیانه ما

بر آسمان نبود کهکشان که می بینی

به روی چرخ بود زخم تازیانه ما

حدیث زلف تو تقریر کی توان کردن

شکسته است چو خطت زبان شانه ما

شکسته ایم سر نفس و گردن شیطان

ز آسیا شده بیرون درست دانه ما

کسی که خیره نظر سیدا چو شبنم شد

به روی سبزه و گل پرورد زمانه ما

 
 
 

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه

صائب تبریزی

ز هم نمی گسلد عیش جاودانه ما

خمار صبح ندارد می شبانه ما

ترا که ذوق سخن نیست فکر ساغر کن

که گشت چاک گریبان شرابخانه ما

فسانه دگران خواب در بغل دارد

[...]

طغرای مشهدی

کمان طالع ما تیر برنمی تابد

مگر ز غیب خورد تیر بر نشانه ما

درین قفس، من و طغرا و بلبلیم اسیر

که مانده در عدم آباد، آب و دانه ما

قابل سبز شدن نیست، میفشان برخاک

[...]

اسیر شهرستانی

ز عندلیب چه پرسی نشان خانه ما

که پی نبرده صبا هم به آشیانه ما

نهاده بر لب ما عشق مهر خاموشی

که گوش کس نکند نوبر ترانه ما

بهار رفت و نچیدیم جز گل حسرت

[...]

صامت بروجردی

به کربلا ز ستم سوختند خانه ما

بباد داد فلک خاک آشیانه ما

فرخی یزدی

همین بس است ز آزادگی نشانه ما

که زیر بار فلک هم نرفته شانه ما

ز دست حادثه پامال شد به صد خواری

هر آن سری که نشد خاک آستانه ما

میان این همه مرغان بسته پر مائیم

[...]