فتاده گوشه چشم تو تا به خانه ما
دکان سرمه فروش است آستانه ما
دماغ بلبل ما بس که نازک افتادست
به شاخ نکهت گل باشد آشیانه ما
بر آسمان نبود کهکشان که می بینی
به روی چرخ بود زخم تازیانه ما
حدیث زلف تو تقریر کی توان کردن
شکسته است چو خطت زبان شانه ما
شکسته ایم سر نفس و گردن شیطان
ز آسیا شده بیرون درست دانه ما
کسی که خیره نظر سیدا چو شبنم شد
به روی سبزه و گل پرورد زمانه ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و جذابیت چشم معشوق و تأثیر آن بر شاعر اشاره دارد. شاعر میگوید که چشم معشوق به مانند یک دکان سرمهفروشی در خانهاش است و زیبایی معشوق او را به شدت تحت تأثیر قرار داده است. همچنین زیباییهای طبیعت مانند بلبل و گل هم توصیف شدهاند. شاعر همچنین به چالشهایی که در زندگیاش دارد و تأثیر زخمهای کلام یا عشق بر روحش اشاره میکند. او در نهایت به نحوه نگریستن به دنیا و زیباییهای آن اشاره دارد که تحت تأثیر معشوقاش قرار دارد.
هوش مصنوعی: چشم تو به طور اتفاقی به ما افتاده است، و چون در خانهمان دکان سرمه داریم، ما هم در آستانهمان چیزی داریم که توجهت را جلب کند.
هوش مصنوعی: به خاطر لطافت و حساسیتی که بلبل ما دارد، جایگاهش به قدری زیبا و دلنشین شده که بر روی شاخههای گل به آرامی نشسته است.
هوش مصنوعی: کهکشانهایی که در آسمان میبینی، نتیجهی ضربههایی است که ما بر گردونه زمان وارد آوردهایم.
هوش مصنوعی: توصیف و شرح زلف تو کاری دشوار است، زیرا زیباییات آنقدر بینظیر است که مانند لبی که در آن خطی زیبا وجود داشته باشد، دیگر زبانی برایمان نمیماند.
هوش مصنوعی: ما بر نفس خود و شیطان غلبه کردهایم و به زحمت از گرداب مشکلات، درست و سالم بیرون آمدهایم.
هوش مصنوعی: کسی که مانند شبنم بر روی سبزه و گل، زیبا و خیرهکننده است، در زمانه ما مورد توجه و پرورش قرار گرفته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
ز هم نمی گسلد عیش جاودانه ما
خمار صبح ندارد می شبانه ما
ترا که ذوق سخن نیست فکر ساغر کن
که گشت چاک گریبان شرابخانه ما
فسانه دگران خواب در بغل دارد
[...]
کمان طالع ما تیر برنمی تابد
مگر ز غیب خورد تیر بر نشانه ما
درین قفس، من و طغرا و بلبلیم اسیر
که مانده در عدم آباد، آب و دانه ما
قابل سبز شدن نیست، میفشان برخاک
[...]
ز عندلیب چه پرسی نشان خانه ما
که پی نبرده صبا هم به آشیانه ما
نهاده بر لب ما عشق مهر خاموشی
که گوش کس نکند نوبر ترانه ما
بهار رفت و نچیدیم جز گل حسرت
[...]
به کربلا ز ستم سوختند خانه ما
بباد داد فلک خاک آشیانه ما
همین بس است ز آزادگی نشانه ما
که زیر بار فلک هم نرفته شانه ما
ز دست حادثه پامال شد به صد خواری
هر آن سری که نشد خاک آستانه ما
میان این همه مرغان بسته پر مائیم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.