ز بخت تیره بود تازه داغ لاله ما
فتیله آه بود در چراغ ناله ما
ز بحر کاسه گرداب پر نمی گردد
چگونه آب نگردد دل پیاله ما
جهانیان در گفت و شنود بربستند
نصیب رخنه دیوار شد رساله ما
دماغ سوختگان را که می کند روشن
تهی شدست ز روغن چراغ لاله ما
ز خانه پا نگذاریم سیدا بیرون
مباد کهنه براتی شود حواله ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر حسرت و ناکامی است. شاعر از وضعیت بد و غمانگیزی که در آن قرار دارد، سخن میگوید. تشبیههای به کار رفته نشاندهندهی ناامیدی و درد عمیق اوست. مثلاً "داغ لاله" و "فتیله آه" نمادهای اندوه و غم هستند. همچنین بیان میکند که تلاشها و کوششهایش به نتیجه نرسیده و در این شرایط نمیتواند از خانه بیرون برود، زیرا ممکن است وضع بدتری برایش پیش آید. به طور کلی، شعر احساس شکست و غم را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: غمی که به خاطر تقدیر بد برای ما به وجود آمده، همچون گل لالهای تازه است که داغش بر دل ما باقی مانده و درد و شکیباییمان در زندگی شبیه شعلهای است که همیشه درآتش اشک و ناله میسوزد.
هوش مصنوعی: از دریا کاسهای پر نمیشود، پس چگونه دل ما که مانند پیاله است، پر نخواهد شد؟
هوش مصنوعی: مردم دنیا در گفتگوها و تعاملات خود مشغولند و در این میان، نوشته و پیام ما به عنوان نقطهای از نفوذ و جایی برای بیان افکار و احساسات ما مطرح شده است.
هوش مصنوعی: بزرگترین و بهترین روشنگر برای عاشقان سوختهدل، همان عشق و درک عمیق دلسوزی است. این عشق مانند روغن در چراغ روشنایی میبخشد، و وقتی این روغن تمام شود، آن روشنی و گرما نیز ناپدید میشود.
هوش مصنوعی: نباید از خانه بیرون برویم، زیرا ممکن است نامه کهنهای به ما برسد که به ضرر ما باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
لبالب است ز خون جگر پیاله ما
دم نخست چنین شد مگر حواله ما
بر آستان تو شبها رود که مردم را
به دیده خواب نیاید ز آه و ناله ما
ز قد و روی تو شرمنده باغبان میگفت:
[...]
سرود مجلس درد است آه و ناله ما
حباب خون جگر لاله گون پیاله ما
به بزم وصل چو شمعیم با تو چرب زبان
به روغن است فتاده ز تو نواله ما
به باغ چند تماشای سرو و لاله کنیم
[...]
ز روی لطف بکن بوسهای حوالۀ ما
همین بس است ز وجه حسن نوالۀ ما
[ز تیر غمزه خدنگی بکن حوالۀ ما
همین بس است ز خوان کرم نوالۀ ما
چو دور جام وصالش به کام ما نبود
[...]
دلا رسیده به جایی کمند ناله ما
که خو گرفته به مجنون و شان غزاله ما
به اهل بزم چنان جام دوستی پر داد
که ریخت لای ته شیشه در پیاله ما
به گرد خوان بلا از هجوم آه، چو شمع
[...]
ز عمر باج ستاند می دو ساله ما
به آفتاب شبیخون زند پیاله ما
ز بی قراری ما دردسر کشد بالین
شبی که دختر رز نیست در حباله ما
ز زیر بال ازان سر برون نمی آریم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.