گنجور

 
سیدای نسفی

صدای مقدم گلچین چو در گلزار می آید

گریبان چاک بلبل بر سر بازار می آید

چو گل وا کرده اند آغوش های خود خیابانها

مگر در بوستان آن سرو خوشرفتار می آید

نمی باشد خلاف وعده در خاطر بزرگان را

زآب گوهر است آبی که از کهسار می آید

مبادا ناقصی را بر سر افتد شور منصوری

صدای دورباش از حاجبان دار می آید

به دریا می برم آئینه لب تشنه خود را

غبار آلوده است آبی که از جوبار می آید

کلاه خانه بر دوشان حصار عافیت باشد

بلاها آدمی را بر سر از دستار می آید

مرا هرگز نباشد شکوه از بند قبای او

به خاطر صد گره از حرف پهلو دار می آید

چو بلبل هر دم انگیز پریدن می کند چشمم

مگر امشب به خوابم آن گل رخسار می آید

قدم ای سیدا در باغ اگر بی یار بگذارم

به پابوسی مرا خار از سر دیوار می آید