ز دنیا هر که شد لبریز عمرش بی بقا گردد
چو کشتی پر شود از آب گرداب فنا گردد
نوید وصل فارغ می کند از ناله عاشق را
جرس را چون گره از دل گشاید بی صدا گردد
نباشد خواب آسایش به گلشن چشم شبنم را
نه بیند روح راحت هر که از منزل جدا گردد
به بستان از شجرها تاک دارد سرفرازی ها
بلند اقبالی دوران نصیب دست وا گردد
به کوه از کهکشان هر روز این آواز می آید
ز دوران لعل بیند زدروی کهربا گردد
اگر چین جبین از روی خود چون غنچه برگیری
ز عکس چهره ات آئینه باغ دلگشا گردد
به تقوی دست ده از نفس ظالم تا شوی ایمن
ز سگ آزارها بیند گدا چون بی عصا گردد
نخواهم ریخت از کف دانه زنجیر سودا را
ز سنگ کودکان گر بر سر من آسیا گردد
به شبنم سیدا هر صبحدم خورشید می گوید
زمین و آسمان فرش ره بیدست و پا گردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن اشعاری است که به موضوعات فنا، عشق، و تلاش برای رسیدن به آرامش میپردازد. شاعر به طبیعت ناپایداری زندگی اشاره میکند و میگوید که هیچکس نمیتواند از زوال نجات پیدا کند. همچنین، عشق و امید وصل را به عنوان عاملی آرامشبخش معرفی میکند و از دشواریهای جدایی و تنهایی صحبت میکند. در ادامه، شاعر بر اهمیت تقوی و پرهیز از نفسهای سرکش تأکید میکند و به زیباییهای طبیعت و گرامیداشت زندگی اشاره دارد. در نهایت، او به زیبایی و عظمت جهان و ارتباط آن با انسان میپردازد و نشان میدهد که همواره باید به دنبال نور و حقیقت باشیم.
هوش مصنوعی: هر کسی که از دنیا سیر و پر شود، عمرش بیمانا و زودگذر خواهد بود؛ مانند کشتی که وقتی از آب پر شود، در گرداب غرق خواهد شد.
هوش مصنوعی: خبر وصل، عشق را از ناله و غم رها میکند، مانند چارهای که بدون سر و صدا گرهای را از دل باز کند.
هوش مصنوعی: کسی که از خانه و کاشانهاش جدا میشود، روح آرامش و راحتی را نخواهد داشت و در گلشن نیز خواب آسایش را نخواهد دید؛ چرا که چشم شبنم این زیبایی را نمیبیند.
هوش مصنوعی: در باغ، درختان انگور باعث افتخار و سربلندی هستند و دست بلا به سراغشان خواهد آمد.
هوش مصنوعی: هر روز صدایی از کهکشان به کوه میرسد که نشاندهنده زیبایی و درخشانی است، همچنان که لعل درخشان بر روی کهربا نمایان میشود.
هوش مصنوعی: اگر پیشانیات را از روی چهرهات برداری، مانند غنچهای که شکوفا میشود، تصویر چهرهات باعث روشنی دلها خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر با تقوی و پرهیزکاری ارتباط برقرار کنی و از نفس سرکش و ظالم خود فاصله بگیری، به ایمنی میرسی و دیگر آسیبها و آزارهای دنیوی تو را نمیترساند. مانند گدایی که وقتی عصایش را از دست میدهد، به مشکل برمیخورد و آسیبپذیر میشود.
هوش مصنوعی: من از دست نخواهم داد زنجیر آرزوهایم را، حتی اگر سنگهای کودکان بر سرم بریزند و آسیابی به جانم بیفتد.
هوش مصنوعی: هر روز صبح، هنگام طلوع خورشید، زمین و آسمان با زیبایی و لطافت، راهی را برای مهمانان الهی آماده میکنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوشا چشمی که با آن طاق ابرو آشنا گردد
کز این محراب هر حاجت که می خواهی روا گردد
در ایام خط از عاشق عنا نداری نمی آید
گدای شرمگین در پرده شب بی حیا گردد
دل بیگانه خوی من میانجی برنمی دارد
[...]
فضای دل خلاص از خار خار غم کجا گردد؟
ز چنگ خاربن، دامان صحرا کی رها گردد؟
طلب پیش کریمان، احتیاج سائلان باشد
چو کف از سیم وزر خالی شود، دست دعا گردد
ندارند از ته دل الفتی اهل جهان باهم
[...]
گمان دارم که در زیر فلک قحط فضا گردد
در این گلشن اگر یک غنچه امید وا گردد
نظر تنگی است این گردون که با وسعت نمیسازد
به تنگ آید دل گرمی اگر مطلب روا گردد
کمانداری است بیرحمی که زورش کس نمی داند
[...]
چمن از رنگ و بو چون شد تهی بلبل فنا گردد
سرایی را که جود از وی رود ماتم سرا گردد
به احسان می توان تسخیر کردن خصم بد خو را
سگ بیگانه چون بیند مروت آشنا گردد
پر پروانه گردد بال عنقا خود نمایی را
[...]
چو بیداد محبت بیش شد حاجت روا گردد
که دل را رخنه های سینه محراب دعا گردد
چو می از شیشهٔ واژون نگار ناز پروردم
گر آید سوی من از ناز در هر گام واگردد
غبار غم زبس داریم بر رو گرد برخیزد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.