گنجور

 
سیدای نسفی

آتشم روزی که از دامان صحرا گل کند

چشم آهو را تماشاخانه بلبل کند

جوش سودایم اگر چون گردباد آیم به رقص

پیچ و تاب من بیابان را پر از سنبل کند

نافه را ریزد به راه کاروان گردباد

گر نسیم مشک چین سودا به آن کاکل کند

می کند پهلو تهی از آه مظلومان فلک

سیل چون پر زور افتد رخنه ها بر پل کند

کی کنند از یکدگر همپیشگان پستی قبول

دعویی گردنکشی زلف تو با کاکل کند

عاشق و معشوق را از هم جدایی مشکل است

محمل خود را گل از بال و پر بلبل کند

ماتم پروانه را پنهان چه داری سیدا

از زبان شمع بی تابانه آخر گل کند

 
 
 
امیر معزی

عشق یارم هر زمانی منزل اندر دل کند

تا به زیر حلقهٔ زلفش دلم منزل‌کند

دل‌که از من بگسلد منزل‌کند در زلف او

عشق او کز در درآید منزل اندر دل کند

هرکجا او بگذرد رویش جهان پرگل‌کند

[...]

صائب تبریزی

هر که قطع راه مطلب در رکاب دل کند

هفتخوان چرخ را چون آه یک منزل کند

خاک در دستش بود، چون باد، هنگام رحیل

هر که اوقات گرامی صرف آب و گل کند

هر که می داند به سعی این راه را نتوان برید

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
سلیم تهرانی

در بیابان هرکه یاد آن خم کاکل کند

جلوه چون آب روان در سایهٔ سنبل کند

هرکه را افتد هوای آن لب میگون به سر

غنچه‌ای از گوشهٔ دستار هردم گل کند

از فغان و ناله گلشن را به تنگ آورده است

[...]

واعظ قزوینی

فکر زلفت، دود دل را دسته سنبل کند

حرف رخسارت، نفس را رشک شاخ گل کند

سیدای نسفی

بر سرم روزی که از زلف تو سودا گل کند

حلقه زنجیر را در پای من سنبل کند

مهربانی می کند هر کس شکستم می دهد

بر سر من پا گذارد جای چون کاکل کند

در جوار بزرگان یابند خوردان تربیت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه