چو تیغ بر کمر آن باده نوش می آید
زمین ز خون شهیدان به جوش می آید
عنان آه که در دل نگه تواند داشت
کله شکسته و کاکل به دوش می آید
بغل گشاده و پوشیده جامه گلرنگ
به این لباس به تاراج هوش می آید
که بسته است ندانم زبان مرغان را
که عندلیب ز گلشن خموش می آید
به دور من شده ایام کاسه پر زهر
به هر که می نگرم بانگ نوش می آید
به گلشنی که تو یکره گذشته یی تا حشر
صدای قافله گلفروش می آید
چو سیدا لب اگر از فغان نه بربندم
جهان ز ناله من در خروش می آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو غنچه وقت سحر حلّهپوش میآید
نوای بلبل مستم به گوش میآید
گل از کرشمهگری سرخروی میگردد
چو سرو بسته قبا سبزپوش میآید
به وقت صبح ز باد بهار پنداری
[...]
شبی که بر سرم آن سبزپوش می آید
صدای مقدم خضرم به گوش می آید
به یاد زلف و رخش گلشن از گل و سنبل
قبا دریده سلاسل به دوش می آید
ندا کنند به مسجد مؤذنان هر صبح
[...]
دمی که حرف وداعت به گوش میآید
دلم به رنگ جرس در خروش میآید
نگاه مستِ که دارد سر خرابی ما
که اشک از مژه، طوفان به دوش میآید
ز تاب می مگر آن چهره ارغوانی شد؟
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.