خلعت شادی خزان از قامت گلشن گرفت
خون بلبل غنچه بی باک را دامن گرفت
پرده شرم و حیا را زلف او در خون کشید
خط ز یوسف در لباس گرگ پیراهن گرفت
برق حسن او چو آه از حلقه آن زلف جست
آتش او خویش را چون دود بر روزن گرفت
آن هلال ابرو کمان از دست رستم می کشد
خط چون افراسیابش درچه بیژن گرفت
ناوک مژگان او از کاوش دل باز ماند
خنجر الماس او خاصیت آهن گرفت
پاره شد چون گل گریبانش ز دست انداز خط
ریسمان از اشک و از مژگان خود سوزن گرفت
با نصیحت آشنا گفتم شود بیگانه شد
دوستان خویش را از سادگی دشمن گرفت
سیدا روز سیه انداخت خط بر روی او
محنت شبهای هجران زود داد من گرفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به تصویرسازی از دنیای عشق و غم میپردازد. گلشن تحت تأثیر خزان قرار گرفته و بلبل غمگین است. زلف محبوب به خون آغشته میشود و شرم و حیا در این پروسه از بین میرود. زیبایی محبوب همچون آتش سوزان است و ابروهایش مانند کمان، لذتی دوچندان به دل میبخشد. اما در این عشق، درد و رنج نیز وجود دارد؛ به طوری که هر خطی از چهره وی، غم و محنت را به همراه دارد. نصیحتهای شاعر به دوستانش به نتیجه نمیرسد و در نهایت، شبهای بیخوابی و غم عشق، بر او چیره میشود.
هوش مصنوعی: درختان و گلها که نشانههای شادی و سرزندگی هستند، در فصل خزان لباس غم و اندوه به خود میپوشند. در این حال، بلبل که به گلها عشق میورزد، با نالههای خود بر غم آنها میافزاید و غنچههای بیپروا را تحت تأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: زلف او زیبایی و جذابیتی دارد که باعث میشود احساس شرم و حیا به کلی از بین برود. مانند اینکه یوسف با زیباییاش اشتباهاتی را به وجود میآورد و در پوشش گرگانهای پنهان میشود. این تصویر به معنای فریبندگی و تأثیر عمیق زیبایی بر احساسات و رفتار افراد است.
هوش مصنوعی: زیبایی او همچون برقی است که به ناگهان از میان پیچ و خم موهایش میدرخشد. آتش عشق او مانند دودی در روزنهای نشسته و بساط خود را بر پا کرده است.
هوش مصنوعی: آن هلال ابرو که مانند کمان است، خطی را به اندازهای زیبا به تصویر میکشد که یادآور افراسیاب است، همانطور که در داستان بیژن و منیژه به دلکشایی و زیبایی مشهور است.
هوش مصنوعی: چشمان او چنان قوی و نافذ هستند که تیرکی از آن نتواند دل را در جستجویش رها کند و براثر تأثیر او، حتی خنجر الماس نیز قدرتی مثل آهن پیدا کرده است.
هوش مصنوعی: چون گل، لباسش از دست لمس دیگران پاره شد؛ او از اشکها و مژههایش سوزنی برداشت که رشتهی گریههایش را به هم وصل کند.
هوش مصنوعی: دوستی که با مشاوره و نصیحت آشنا میشود، به یکباره از آن دوستان جدا میشود و به سادگی در دام دشمنانش میافتد.
هوش مصنوعی: در روز سیاه، سید به روی او خط کشید و نشان درد و رنج شبهای فراق را به زودی به من نشان داد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آه کز سعی رقیبان یار ترک من گرفت
دشمنان را دوست گشت و دوست را دشمن گرفت
گر شد از دستِ غمش پاره گریبانم چه غم
چون بدین تدبیر روزی خواهمش دامن گرفت
ز آن گرفتار بلا شد دل که خونم خورده بود
[...]
دیده تا رخساره دلدار را دیدن گرفت
جان ز فیض روی آن مه روی پروردن گرفت
آفتاب لایزالی برد پی در شرق و غرب
دل که در آغوش جان این ماه پروردن گرفت
بسکه در خودعاشق است آن آفتاب مه لقا
[...]
خانه دل روشنی از دیده روشن گرفت
زنده دل را کرد در گور آن که این روزن گرفت
سرمه چشم ملایک می شود خاکسترش
هر که را برق تمنای تو در خرمن گرفت
برنمی خیزد به تعظیم قیامت از زمین
[...]
مفت آیین سخا را کی توان دامن گرفت؟
داد حاتم گنجها از دست، تا دادن گرفت
نیست راهی ملک دولت را به از افتادگی
مصر را یوسف ز راه چاه افتادن گرفت
کی تواند تافت بازوی زبان قفل سکوت
[...]
تا ز من شوخ طبیب احوال پرسیدن گرفت
نبضم از جا در تحرک آمد و جستن گرفت
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.