گنجور

 
ملا احمد نراقی

تاراج کنی تا چند ای مغبچه ایمان‌ها

کافر تو چه می‌خواهی از جان مسلمان‌ها

تیری به من افکندی ای طرفه کز آن یک تیر

در هر بن موی من پنهان شده پیکان‌ها

ای خضر مبارک‌پی بنمای مرا یاری

سرگشته چنین تا کی گردم به بیابان‌ها

دامن مکش از دستم ای جان که به امیدت

یکباره کشیدم من دست از همه دامان‌ها

زخمی به سر زخم است با زخم تو مرهم‌ها

دردی به سر درد است با درد تو درمان‌ها

آیا چه نمایان شد از چاک گریبانش

کاو چون گرهی بگشود، شد چاک گریبان‌ها

پروانه صفت گردم گرد سر هر شمعی

از روی تو چون روشن شد شمع شبستان‌ها

مقصود من محزون از باغ تماشا نیست

چون بوی تو دارد گل گردم به گلستان‌ها

باشی تو اگر ساقی پیمانه تو پیمایی

از توبه یاران داد، ای وای ز پیمان‌ها

از عشق تو هرکس را آسان شده هر مشکل

بیچاره صفایی را مشکل شده آسان‌ها