گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مولانا

چو عشق را هوس بوسه و کنار بود

که را قرار بود جان که را قرار بود

شکارگاه بخندد چو شه شکار رود

ولی چه گویی آن دم که شه شکار بود

هزار ساغر می‌نشکند خمار مرا

دلم چو مست چنان چشم پرخمار بود

گهی که خاک شوم خاک ذره ذره شود

نه ذره ذره من عاشق نگار بود

ز هر غبار که آوازهای و هو شنوی

بدانک ذره من اندر آن غبار بود

دلم ز آه شود ساکن و ازو خجلم

اگر چه آه ز ماه تو شرمسار بود

به از صبوری اندر زمانه چیزی نیست

ولی نه از تو که صبر از تو سخت عار بود

ایا به خویش فرورفته در غم کاری

تو تا برون نروی از میان چه کار بود

چو عنکبوت زدود لعاب اندیشه

دگر مباف که پوسیده پود و تار بود

برو تو بازده اندیشه را بدو که بداد

به شه نگر نه به اندیشه کان نثار بود

چو تو نگویی گفت تو گفت او باشد

چو تو نبافی بافنده کردگار بود

 
 
 
غزل شمارهٔ ۹۲۲ به خوانش محسن لیله‌کوهی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
قطران تبریزی

گه بهار همه خلق جفت یار بود

مر از یار جدائی گه بهار بود

مرا چگونه بود در فراق یار قرار

که در وصال کنون باز بی قرار بود

کنون که خلق همه در کنار دارد یار

[...]

امیر معزی

اگر چه خرمی عالم از بهار بود

همیشه خرمی من ز روی یار بود

چو من به‌ خوبی و آرایش رُخش نگرم

چه جای خوبی آرایش بهار بود

سرشک ابر اگر افزون بود به‌ وقت بهار

[...]

اثیر اخسیکتی

تو را اگر تو، توئی عالمی شکار بود

به عهد تو علم فتنه آشکار بود

تو یک کنار و دو بوسه ز دل برون کن و بس

خرد بقاعده خود در میان کار بود

به نیم جرعه دلم را خراب کرد غمت

[...]

مولانا

سخن به نزد سخندان بزرگوار بود

ز آسمان سخن آمد سخن نه خوار بود

سخن چو نیک نگویی هزار نیست یکی

سخن چو نیکو گویی یکی هزار بود

سخن ز پرده برون آید آن گهش بینی

[...]

صائب تبریزی

فروغ ماه محال است پایدار بود

دو هفته است لباسی که مستعار بود

مباش در پی زینت که طره زرتار

به فرق مرده دلان شمع برمزاربود

فریب راستی از کجروان مخور زنهار

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه