اگر چه خرمی عالم از بهار بود
همیشه خرمی من ز روی یار بود
چو من به خوبی و آرایش رُخش نگرم
چه جای خوبی آرایش بهار بود
سرشک ابر اگر افزون بود به وقت بهار
سرشک من بَدَل هر یکی هزار بود
اگر زآب بود بر هوا همیشه بخار
مرا ز عشق به چشم اندرون بخار بود
بخار آب همه دُرفشان بود ز هوا
بخار عشق ز چشمم عقیق بار بود
کنار من ز عقیق آن زمان تهیگردد
که آن عقیق لبم در بر و کنار بود
ز بهر باغ نهم داغ عشق بر دل خویش
اگرچه صورت او باغ را نگار بود
به لالهزار شوم پیش لاله ناله کنم
اگرچورنگ رخش رنگ لالهزار بود
به جویبار شوم پیش سرو سجده برم
اگرچه قامت او سرو جویبار بود
بنفشه گرچه بدیع است از او چه اندیشد
کسی که بستهٔ آن زلف تابدار بود
وگرچه نرگس خوب است از او نیارد یاد
کسی که فتنهٔ آن چشم پرخمار بود
اگرچه عشق عظیم است از او ندارد باک
کسی که بندهٔ درگاه شهریار بود
جلال دولت عالی که از جلالت او
همیشه قاعدهٔ دولت استوار بود
بزرگوار و عزیزست و قصد خدمت او
کسی کند که عزیز و بزرگوار بود
هر آن مثال که از رسم او شود موجود
دلیل دولت و فهرست افتخار بود
هر آن مرادکه از رأی او شود حاصل
جمال عالم و تاریخ روزگار بود
خدای عرش چنین آفرید دولت او
که تا قیامت پیروز و کامکار بود
به باغ ملک درختی است رایتش که بر او
همیشه از ظفر و فتح برگ و بار بود
خجسته مرکب او ابر و باد را ماند
هر آنگهی که شَهَنْشَه بر او سوار بود
به ابر ماند چون در صف نبرد بود
به باد ماند چون در تک شکار بود
اَیا شهی که تویی اختیار خلق جهان
بود به فر تو هر شاه کاختیار بود
عجب نباشد اگر بختیار خوانندت
چو اختیار بود مرد بختیار بود
کجا ستایش تو نیست نام ننگ بود
کجا پرستش تو نیست فخر عار بود
بلند بی اثر نعمت تو پست بود
عزیز بینظر همت تو خوار بود
تو آن شهی که تو را گرد مشرق و مغرب
مدار باشد تا چرخ را مدار بود
تو آن شهیکه تو را بر سریر پادشهی
قرار باشد تا خاک را قرار بود
سریکه سوده شود بر زمین به خدمت تو
ز یک قبول تو تا حشر تاجدار بود
سری که از خط فرمان تو شود بیرون
نه تاجدار بود بلکه تاجِ دار بود
مبارزان بگریزند و بفکنند سپر
چو روز رزم تو را عزم کارزار بود
به شیر مانی کاندر مصاف روز نبرد
ز کارزار تو بر خصم کار زار بود
خدایگانا گر پار فتح بود تو را
به دولت تو که امسال بِه ز پار بود
اگر به غرب در از لشکر تو بود غبار
به شرق نیز هم از لشکرت غبار بود
ز جوش جَیش و تف خنجر تو زود نه دیر
هوای شهر بخارا پر از بخار بود
همیشه تاکه بود بر چهار طبع جهان
چهار چیز تو مانند آن چهار بود
ز حلم و طبع تو تأثیر خاک و باد بود
زجود و خشم تو تاثیر آب و نار بود
دلیل تو به همه وقت بخت نیک بود
مُعین تو به همه حال کردگار بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و جذابیت معشوق و عشق شاعر به اوست. شاعر به بهار و زیباییهای آن اشاره میکند و میگوید که خرمی او از روی یار است. او همچنین زیباییهای طبیعی را با زیبایی معشوق مقایسه میکند و نشان میدهد که عشق او چقدر عمیق و پرشور است. در ادامه، شاعر به ویژگیهای شهریار و مقام والای او اشاره میکند و از عظمت و جلال او صحبت میکند. او بیان میکند که هر چیزی که به واسطه اراده او به وقوع بپیوندد، نشانهای از دولت و افتخار اوست. در نهایت، شاعر توجه خود را به قدرت و شجاعت شهریار در میدان نبرد جلب میکند و به این نتیجه میرسد که وجود او مایه فخر و قدرت برای جهان است.
هوش مصنوعی: اگرچه زیبایی و سرزندگی دنیا به خاطر بهار است، اما خوشحالی و شادابی من ناشی از وجود معشوقم است.
هوش مصنوعی: وقتی من زیبایی و آرایش چهرهات را میبینم، دیگر چه نیازی به زیباییهای بهار وجود دارد؟
هوش مصنوعی: اگر باران در زمان بهار بیشتر باشد، اشک من به جای هر یک اشک، هزار اشک خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر بخار در هوا بهصورت دائم وجود داشته باشد، نشاندهندهی عشق من است که در چشمان تو پنهان شده است.
هوش مصنوعی: بخار آب به زیبایی و درخشش در هوا گسترش یافته، در حالی که عشق از چشمان من مثل عقیق سرازیر میشود.
هوش مصنوعی: زمانی که عقیق کنار من نباشد، لب من از مرگ خالی میماند.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی باغ، عشق را در دل خود حس میکنم، هرچند که چهرهاش مانند گلهای باغ است.
هوش مصنوعی: میخواهم به گلزار لاله بروم و نزد لالهها آواز درد بزنم، حتی اگر رنگ چهرهام همچون رنگ گلهای لاله باشد.
هوش مصنوعی: اگرچه قامت او به زیبایی سرو و جویبار است، اما من به جویبار میروم و برای او سجده میکنم.
هوش مصنوعی: بنفشه هرچند زیبا و نیکو است، ولی کسی که موهای خرمایی و تابدار را دارد، به چه چیزی میتواند فکر کند؟
هوش مصنوعی: با وجود اینکه نرگس زیباست، اما کسی نمیتواند به یاد کسی بیفتد که چشمهای پر خواب و فریبی دارد.
هوش مصنوعی: عشق گرچه بسیار بزرگ و با ارزش است، اما کسی که خود را در خدمت و اطاعت پادشاه قرار داده، دلش به آن عشق نمیسپارد و از آن هراسی ندارد.
هوش مصنوعی: عظمت و بزرگی حکومت او باعث شد که همیشه قوانین و اصول حکومت به صورت قوی و پایدار باقی بماند.
هوش مصنوعی: کسی که خود را بزرگوار و محترم میداند، در نظر دارد که به خدمت بزرگواران و عزیزان بپردازد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که به خاطر رفتار او به وجود میآید، نشانهای از قدرت و فهرستی از افتخاراتش است.
هوش مصنوعی: هر خواستهای که به اراده او به تحقق بپیوندد، زیباییهای جهان و رویدادهای زمان را در بر خواهد گرفت.
هوش مصنوعی: خداوند به گونهای حکومت او را خلق کرد که تا روز قیامت موفق و پیروز خواهد بود.
هوش مصنوعی: در باغی که به ملک تعلق دارد، درختی وجود دارد که همیشه بر روی آن میوه و برگهایی از پیروزی و فتح به چشم میخورد.
هوش مصنوعی: مرکب او چنان پرقدرت و شگفتانگیز است که مثل ابر و باد در حرکت است، هر زمان که شاهنشاه بر آن سوار میشود.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شخص در برابر مشکلات و چالشها همچون ابر بر سر جنگی ایستاده و در مواجهه با خطرات، حالتی سرشار از شجاعت و قدرت دارد. همچنین وقتی که در حال شکار یا پیگرد هدفی است، به نحوی در حال حرکت و فعال مانند باد میباشد. به طور کلی، این تصویر نشاندهندهی روحیهای است که در شرایط دشوار و در پی دستیابی به هدف، دوشادوش استقامت و جنب و جوش عمل میکند.
هوش مصنوعی: ای پادشاهی که تو اختیار و فرمانروایی تمام موجودات دنیا را در دست داری، به واسطهی عظمت تو هر شاهی در زندگی مانند تنها یک مهره در دستان توست.
هوش مصنوعی: اگر کسی خوشبخت باشد، طبیعی است که او را با نام خوشبختی بشناسند؛ چون این فرد خود نیز فردی خوشبخت است.
هوش مصنوعی: هر جایی که ستایش تو وجود نداشته باشد، آنجا ننگ است و هر جا که پرستش تو نباشد، آنجا افتخار عار است.
هوش مصنوعی: نیکی و نعمت تو اگرچه بزرگ و با ارزش است، اما اگر بیاثر باشد، هیچ فایدهای نخواهد داشت. همچنین، کسی که به همت و تلاش تو توجهی نکند، هرچقدر هم که در جایگاه بالایی باشد، در واقع خوار و کم ارزش خواهد بود.
هوش مصنوعی: تو شاهی که نه تنها بر سرتاسر زمین حکمرانی میکنی، بلکه حتی حرکت آسمانها نیز به خاطر وجود تو شکل میگیرد.
هوش مصنوعی: تو آن شاهی هستی که باید بر تخت پادشاهی بنشینی، چرا که دنیا و خاک زیر فرمان تو قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: سری که به خاطر تو روی زمین گذاشته شود، تا روز قیامت با قدرت و احترام خواهد بود.
هوش مصنوعی: سری که از دستور تو خارج شود، نه یک سردسته است بلکه یک محدودیت و قید دارد.
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، زمانی که مبارزان از نبرد میگریزند و سپرها را پرت میکنند، تو باید با عزم و اراده قویتری به میدان بیایی و برای مبارزه آماده باشی.
هوش مصنوعی: در روز جنگ و نبرد، تو همچون شیری قوی و نیرومند خواهی بود و در مقابل دشمن، قدرت و توانایی تو را خواهند شناخت.
هوش مصنوعی: خدایا، اگر این سال، تو برتری و پیروزی را نصیب من کنی، تو خود میدانی که امسال برایم بهتر از پارسال خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر در غرب لشگر تو گرد و غبار داشته باشد، در شرق نیز به همین دلیل از لشکر تو گرد و غبار وجود خواهد داشت.
هوش مصنوعی: به خاطر شور و هیجانی که در درون توست، به سرعت تصمیمت را بگیر؛ هوای شهر بخارا به قدری گرم است که حالت را تحت تأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که در هر چیزی که وجود دارد، چهار عنصر یا ویژگی اصلی نمایان است و این چهار چیز همواره در کنشها و طبعهای مختلف زندگی نقش دارند. به این معنی که هر پدیده یا جنبهای از جهان میتواند به نوعی با این چهار عنصر مرتبط باشد.
هوش مصنوعی: از صبوری و ویژگیهای تو تأثیرات موجود در زمین و باد به وجود آمده است و از کرم وANGER تو تأثیرات آب و آتش شکل گرفته است.
هوش مصنوعی: دلایل تو همیشه موجب خوش شانسیات بوده و یاریات در هر شرایطی از سوی خداوند بوده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گه بهار همه خلق جفت یار بود
مر از یار جدائی گه بهار بود
مرا چگونه بود در فراق یار قرار
که در وصال کنون باز بی قرار بود
کنون که خلق همه در کنار دارد یار
[...]
تو را اگر تو، توئی عالمی شکار بود
به عهد تو علم فتنه آشکار بود
تو یک کنار و دو بوسه ز دل برون کن و بس
خرد بقاعده خود در میان کار بود
به نیم جرعه دلم را خراب کرد غمت
[...]
چو عشق را هوس بوسه و کنار بود
که را قرار بود جان که را قرار بود
شکارگاه بخندد چو شه شکار رود
ولی چه گویی آن دم که شه شکار بود
هزار ساغر مینشکند خمار مرا
[...]
فروغ ماه محال است پایدار بود
دو هفته است لباسی که مستعار بود
مباش در پی زینت که طره زرتار
به فرق مرده دلان شمع برمزاربود
فریب راستی از کجروان مخور زنهار
[...]
غم فراق تو ای دوست بیشمار بود
بدل چو غصه گره شد یکی هزار بود
نهان کنم غم عشق تو را چو جانم سوخت
که تا دلم بدرون شمع این مزار بود
به هیچ چیز به جز وصل یار خوش نشود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.