گنجور

 
مولانا

وسوسه تن گذشت غلغله جان رسید

مور فروشد به گور چتر سلیمان رسید

این فلک آتشی چند کند سرکشی

نوح به کشتی نشست جوشش طوفان رسید

چند مخنث نژاد دعوی مردی کند

رستم خنجر کشید سام و نریمان رسید

جادوکانی ز فن چند عصا و رسن

مار کنند از فریب موسی و ثعبان رسید

درد به پستی نشست صاف ز دردی برست

گردن گرگان شکست یوسف کنعان رسید

صبح دروغین گذشت صبح سعادت رسید

جان شد و جان بقا از بر جانان رسید

محنت ایوب را فاقه یعقوب را

چاره دیگر نبود رحمت رحمان رسید

دزد کی باشد چو رفت شحنه ایمان به شهر

شحنه کی باشد بگو چون شه و سلطان رسید

صدق نگر بی‌نفاق وصل نگر بی‌فراق

طاق طرنبین و طاق طاق شوم کان رسید

مفتعلن فاعلات جان مرا کرد مات

جان خداخوان بمرد جان خدادان رسید

میوه دل می‌پزید روح از او می‌مزید

باد کرم بروزید حرف پریشان رسید

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۸۹۵ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
فلکی شروانی

روز طرب رخ نمود روزه به پایان رسید

رایت سلطان عید بر سر میدان رسید

خسرو شب سجده برد بر در سلطان روز

دوش ز درگاه او پشت به خم زآن رسید

بود به میدان عید پیکر خورشید گوی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فلکی شروانی
مولانا

آمد شهر صیام سنجق سلطان رسید

دست بدار از طعام مایده جان رسید

جان ز قطیعت برست دست طبیعت ببست

قلب ضلالت شکست لشکر ایمان رسید

لشکر والعادیات دست به یغما نهاد

[...]

صوفی محمد هروی

آه که بی روی دوست عمر به پایان رسید

وز غم هجران یار نعره به کیوان رسید

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صوفی محمد هروی
محتشم کاشانی

سرو خرامان من طره پریشان رسید

سلسلهٔ عشق را سلسله جنبان رسید

چاک به دامان رساند جیب شکیبم که باز

سرو قباپوش من برزده دامان رسید

چشم زلیخای عشق باز شد از خواب خویش

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از محتشم کاشانی
نورعلیشاه

افسر سلطان گل جانب بستان رسید

لشگر دیماه را عمر بپایان رسید

چند فلک در چمن باز و بساط نشاط

بس ز دل بلبلان بر فلک افغان رسید

تا زندم همچو گل چاک بدامان جان

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه