سرو خرامان من طره پریشان رسید
سلسلهٔ عشق را سلسله جنبان رسید
چاک به دامان رساند جیب شکیبم که باز
سرو قباپوش من برزده دامان رسید
چشم زلیخای عشق باز شد از خواب خویش
هودج یوسف نمود فتنه ز کنعان رسید
محمل لیلی حسن ناقه ز وادی رساند
بر سر مجنون عشق شوق شتابان رسید
باره شیرین نهاد سر به ره بیستون
کوه کن غصه را قصه به پایان رسید
کرد شهنشاه عشق بر در دل شد بلند
کشور بیضبط را مژدهٔ سلطان رسید
خانهٔ مردم نهاد رو به خرابی که باز
دجلهٔ چشم مرا نوبت طوفان رسید
در نظر اولم اشک به دل شد به خون
بس که به دل زخمها زان بت فتان رسید
آن که ز خاصان او طاقت نازی نداشت
از پی آزردنش کار به درمان رسید
بر لب زخم دلم در نفس آخرین
شکر که از دست دوست شربت پیکان رسید
جان شکیبنده را صبر به جانان رساند
محتشم خسته را درد به درمان رسید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر توصیف عشق و حالاتی است که عاشق در برخورد با معشوق تجربه میکند. در ابتدا با تصویری از زیبایی معشوق شروع میشود که به مانند سروی خرامان به عاشق رسیده است. عاشق احساس میکند که عشق در بینش و دیوانگیاش به او الهام میزند. اشاراتی به داستانهای عاشقانه مشهوری مانند زلیخا و یوسف، و لیلی و مجنون وجود دارد که نشاندهنده عمق احساسات عاشقانه و درد و شادیهای ناشی از آنهاست. در نهایت، ناپایداری و رنجی که از عشق میکشد به زیبایی وصف میشود و به تسلیم و امید به بهبودی میانجامد. شاعر با زبانی عاشقانه، درد، شوری و زیبایی عشق را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: سرو زیبای من با چهرهای دلربا و موهایی آشفته آمد که نماد عشق را به حرکت درآورد.
هوش مصنوعی: به شکیبایی من چاکی به دامن رسیده، که دوباره سرو زیبای من به دامن آنجا آمده است.
هوش مصنوعی: چشم زلیخا به عشق بیدار شد و از خواب بیدار گشت. او زیبایی یوسف را دید و در نتیجه، مشکلات و جذابیتهای عشق از سرزمین کنعان به وجود آمد.
هوش مصنوعی: کاروان لیلی سوار بر شترش از دشت عبور کرد و به قلب مجنون عشق با شتاب و شوق رسید.
هوش مصنوعی: بار شیرین را بر دوش گذاشت و به سمت کوه بیستون روانه شد؛ دیگر غم و اندوه را فراموش کن، چرا که داستان به پایان رسید.
هوش مصنوعی: پادشاه عشق بر در دل قرار گرفت و کشور بینظم را به مژدهٔ وجود سلطان شاداب کرد.
هوش مصنوعی: خانهای که مردم آن در حال نابودی هستند و در آنجا، چشم من در انتظار طوفانی به نام دجله است.
هوش مصنوعی: در نگاه اول، اشک بر دل من نشست و دلی پر از درد و رنج شد، زیرا زخمهای زیادی از آن زیبایی فریبنده برای من به جای مانده است.
هوش مصنوعی: کسی که از جمله نزدیکان او قدرت تحمل بیاحترامی را نداشت، به دنبال اینکه او را ناراحت کند، به درمان و رفع مشکل رسید.
هوش مصنوعی: در آخرین نفسهایم، بر درد و زخم دلم، طعم شیرینی از دوست احساس میکنم که به مانند شربت تلخی از تیر، به من رسیده است.
هوش مصنوعی: روح استوار و شکیبا، با صبر و تحملش، به محبوب خود رسید. و درد و رنج فراوان، برای کسی که خسته بود، به راهی برای درمان تبدیل شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روز طرب رخ نمود روزه به پایان رسید
رایت سلطان عید بر سر میدان رسید
خسرو شب سجده برد بر در سلطان روز
دوش ز درگاه او پشت به خم زآن رسید
بود به میدان عید پیکر خورشید گوی
[...]
آمد شهر صیام سنجق سلطان رسید
دست بدار از طعام مایده جان رسید
جان ز قطیعت برست دست طبیعت ببست
قلب ضلالت شکست لشکر ایمان رسید
لشکر والعادیات دست به یغما نهاد
[...]
آه که بی روی دوست عمر به پایان رسید
وز غم هجران یار نعره به کیوان رسید
دوش ز ره قاصدی خرم و خندان رسید
کز نفس او به دل رایحهٔ جان رسید
از سرو بر چون فشاند گرد معنبر نسیم
فیض به پست و بلند از اثر آن رسید
روی بشارت نمود زآینهٔ صدق و گفت
[...]
افسر سلطان گل جانب بستان رسید
لشگر دیماه را عمر بپایان رسید
چند فلک در چمن باز و بساط نشاط
بس ز دل بلبلان بر فلک افغان رسید
تا زندم همچو گل چاک بدامان جان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.