گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مولانا

بگو دل را که گرد غم نگردد

ازیرا غم به خوردن کم نگردد

نبات آب و گل جمله غم آمد

که سور او به جز ماتم نگردد

مگرد ای مرغ دل پیرامن غم

که در غم پر و پا محکم نگردد

دل اندر بی‌غمی پری بیابد

که دیگر گرد این عالم نگردد

دلا این تن عدو کهنه تست

عدو کهنه خال و عم نگردد

دلا سر سخت کن کم کن ملولی

ملول اسرار را محرم نگردد

چو ماهی باش در دریای معنی

که جز با آب خوش همدم نگردد

ملالی نیست ماهی را ز دریا

که بی‌دریا خود او خرم نگردد

یکی دریاست در عالم نهانی

که در وی جز بنی آدم نگردد

ز حیوان تا که مردم وانبرد

درون آب حیوان هم نگردد

خموش از حرف زیرا مرد معنی

بگرد حرف لا و لم نگردد

 
 
 
غزل شمارهٔ ۶۵۸ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه

مجیرالدین بیلقانی

غمی دارم که هرگز کم نگردد

دلی داری که گرد غم نگردد

به جان زخم ترا مرهم که باید؟

اگر هم زخم تو مرهم نگردد

هنوز آن دل بود در دام عالم

[...]

مولانا

دلی دارم که گرد غم نگردد

میی دارم که هرگز کم نگردد

دلی دارم که خوی عشق دارد

که جز با عاشقان همدم نگردد

خطی بستانم از میر سعادت

[...]

ملا مسیح

بجز لطف تو موری جم نگردد

خدایی هم به لطفی کم نگردد

صفی علیشاه

ز جرم خلق رحمت کم نگردد

محیطی غرقه شبنم نگردد