گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مولانا

آنک بی‌باده کند جان مرا مست کجاست

و آنک بیرون کند از جان و دلم دست کجاست

و آنک سوگند خورم جز به سر او نخورم

و آنک سوگندِ من و توبه‌ام اشکست کجاست

و آنک جان‌ها به سحر نعره‌زنانند از او

و آنک ما را غمش از جای ببرده‌ست کجاست

جانِ جان‌ست وگر جای ندارد چه عجب

این‌که جا می‌طلبد در تنِ ما هست کجاست

غمزه‌ی چشم بهانه‌ست و زان‌سو هوسی‌ست

و آنک او در پس غمزه‌ست دلم خَست کجاست

پرده‌ی روشنِ دل بست و خیالات نمود

و آنک در پرده چنین پرده‌ی دل بست کجاست

عقل تا مست نشد چون و چرا پست نشد

و آنک او مست شد از چون و چرا رست کجاست

 
 
 
غزل شمارهٔ ۴۱۲ به خوانش پریسا یزدانیان
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۴۱۲ به خوانش احسان هومان
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش