ای از کرم تو کار ما راست
هر جای که خرمیست ما راست
عاشق به جهان چه غصه دارد؟
تا جام شراب وصل برجاست
هر باد چغانهای گرفته
کاو منتظر اشارت ماست
هر آب چو پردهدار گشته
اندر پس پرده طرفه بتهاست
هر بلبل مست بر نهالی
مانندهٔ راح ِ روحافزاست
بسیار مگو که وقت آش است
چون گرسنگی قوم شش تاست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
تا نقش خیال دوست با ماست
ما را همه عمر خود تماشاست
آنجا که جمال دلبر آمد
والله که میان خانه صحراست
وانجا که مراد دل برآمد
[...]
برخیز که موسم تماشاست
بخرام که روز باغ و صحراست
امروز بنقد عیش خوشدار
آن کیست کش اعتماد فرد است
می هست و سماع و آن دگر نیز
[...]
زین چار خلیفه مُلک شد راست
خانه به چهار حد مهیاست
این خاک ز لطف نور برخاست
وانگاه روان شد از چپ و راست
شد جانوری که آشیانش
برتر ز ضمیر و وهم داناست
هر لحظه ز فیض و فضل آن نور
[...]
شوری ز شرابخانه برخاست
برخاست غریوی از چپ و راست
تا چشم بتم چه فتنه انگیخت؟
کز هر طرفی هزار غوغاست
تا جام لبش کدام می داد؟
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.