ای که مستک شدی و میگویی
تو غریبی و یا از این کویی
مست و بیخویش میروی چپ و راست
بی چپ و راست را همیجویی
نی چپست و نه راست در جانست
آن که جان خسته از پی اویی
ز آن شکر روی اگر بگردانی
اگر نباتی بدانک بدخویی
ور تو دیوی و رو بدو آری
الله الله چه خوب مه رویی
دلم از جا رود چو گویم او
میبرد جان و دل زهی اویی
هین ز خوهای او یکی بشنو
گاه شیری کند گه آهویی
در ره او نماند پای مرا
زانوام را نماند زانویی
جز به چوگان او مغلطان سر
گر به میدان او یکی گویی
هین خمش کن حدیث باز مپیچ
آسمانوار اگر یکی تویی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان حال و هوای دلدادگی و عشق میپردازد. شاعر به فردی اشاره میکند که در عشق غرق شده و بیخود و بیخود در جستجوی معشوق است، بیآنکه راست و چپ را بشناسد. او از ویژگیهای معشوق سخن میگوید، اینکه نه خوب است و نه بد، و میتواند در یک لحظه به شیر یا آهو تبدیل شود. همچنین بیان میکند که عشق او چنان قوی است که قادر به حرکت و ایستادن نیست و در نهایت به متانت و سکوت توصیه میکند. عشق در این شعر، معجونی از زیبایی و پیچیدگی است که روح انسان را در مینوردد.
هوش مصنوعی: ای کسی که به شدت تحت تأثیر قرار گرفتهای و میگویی که تو ناآشنا هستی یا از اینجا دوری.
هوش مصنوعی: مست و بیخود شدهای و در اطراف خود بیهدف میگردی، در حالی که حتی مسیر درست و نادرست را هم دنبال میکنی.
هوش مصنوعی: نی نه به سمت چپ است و نه به سمت راست؛ بلکه حقیقت در جان است، آن کسی که جانش از دنبالهروی او خسته شده است.
هوش مصنوعی: اگر روی زیبا و شیرین تو را از خود دور کنم، مثل چوب شکر که با بدی و زشتی همراه است، به نظر نخواهد آمد.
هوش مصنوعی: اگر تو دیو باشی و رو به آن بیاوری، خدا خدا! چه چهره زیبایی داری.
هوش مصنوعی: وقتی صحبت از او میکنم، دلم ناگهان جایش را ترک میکند، زیرا او جان و دل مرا میرباید. چه خوشا به حال او!
هوش مصنوعی: بنگر، گاهی انسان میتواند مانند یک شیر شجاع و قوي باشد و گاهی مثل آهویی نرم و آسیبپذیر. این بیانگر تغییرات و دوگانگیهای درون انسان است.
هوش مصنوعی: در مسیر او، پایم خسته و ویران شده است و دیگر توان زانو زدن ندارم.
هوش مصنوعی: جز به چوبی که در دست اوست، هیچ چیز دیگری را نتوان در میدان او دید و کسی نمیتواند غیر از او در این عرصه سخن بگوید.
هوش مصنوعی: میدانم که باید بدون اشاره به بیت، آن را به زبان ساده و روان بیان کنم: حواست را جمع کن و در مورد موضوع صحبت چیزهای اضافی نگو، مشابه آسمان که دور و پیچیده است. اگر فقط تو هستی، باید تمرکزت را بر روی یک نقطه بگذاری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون شوی نیست سوی حق پویی
تا بوی هست راه دق جویی
آخر ای عشق تازه و تویی
گفته زآن نگار برگویی
به خرد راه عشق میپوئی
به چراغ آفتاب میجوئی
تو هنوز ابجد خرد خوانی
وز معمای عشق میگوئی
مرد کامی و عشق میورزی
[...]
وانکه زاده بود به خوشخویی
مردنش هست هم به خوشرویی
در بدی و ددی و سگرویی
دوم او نیابی ار جویی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.