گنجور

 
مولانا

خامشی ناطقی مگر جانی

می‌زنی نعره‌های پنهانی

تو چو باغی و صورتت برگی

باغ چه صد هزار چندانی

بی تو باغ حیات زندانیست

هست مردن خلاص زندانی

چون تو بحری و صورتت ابرست

فیض دل قطره‌های مرجانی

ای یکی گو شده یکی گویان

پیش حکمت که شاه چوگانی

تا یکی گو نشد اگرچه زرست

گرچه نیکوست نیست میدانی

پهلوی اعتراض را بتراش

گر تو چون گوی چست و گردانی

پهلوی اعتراض در ابلیس

گشت مردود رد ربانی

پس به خراط خویش را بسپار

تا یکی گو شوی اگر آنی

مانعست اعتراض ابلیسی

از یکی گویی و یکی دانی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مسعود سعد سلمان

ما به هر مجلسی ز تو زده ایم

همچو بلبل هزاردستانی

بسته کاری نکرده ای با ما

مردمی کرده ای فراوانی

زود در هر چه خواستیم از تو

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
سنایی

تا کی این لاف در سخن رانی

تا کی این بیهده ثنا خوانی

گه برین بی هنر هنر ورزی

گه بر آن بی گهر درافشانی

با چنین مهتران بی معنی

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۷۳ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
وطواط

ای پناه همه مسلمانی

رافع بن علی شیبانی

تاج دینی و از مکارم تو

همه اصحاب دین بآسانی

در معالی بلند مرتبتی

[...]

سوزنی سمرقندی

من یکی شاعرم نه سامانی

نز نژاد ملوک ساسانی

نه مرا باد حشمت میری

نه مرا اسب و طوق سلطانی

نه غلامان رومی و خزری

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه