ای آنک جمله عالم از توست یک نشانی
زخمت بر این نشانه آمد کنون تو دانی
زخمی بزن دگر تو مرهم نخواهم از تو
گر یک جهان نماند چه غم تو صد جهانی
در شرح درنیایی چون شرح سر حقی
در جان چرا نیایی چون جان جان جانی
ماییم چون درختان صنع تو باد گردان
خود کار باد دارد هر چند شد نهانی
زان باد سبز گردیم زان باد زرد گردیم
گر برگ را بریزی از میوه کی ستانی
در نقش باغ پیش است در اصل میوه پیش است
تو اولین گهر را آخر همیرسانی
خواهم که از تو گویم وز جز تو دست شویم
پنهان شوی و ما را در صف همیکشانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان ارتباط عمیق و رازآلود بین خدا و جهان میپردازد. شاعر ابتدا به نشانههای وجود خدا در عالم اشاره میکند و سپس از خداوند میخواهد که به او زخمی بزند، چرا که او دیگر به مرهم نیاز ندارد. او به این نکته اشاره میکند که حتی اگر یک جهان وجود نداشته باشد، برایش اهمیتی ندارد. همچنین، او به انسانها و درختان تشبیه میکند و میگوید که هر موجودی تحت تأثیر اراده خداوند است. در پایان، شاعر از خدا میخواهد که خود را پنهان کند و در عین حال آنها را به صفوف خود بکشاند. به طور کلی، این شعر نشاندهنده توحید و یگانگی با خداوند است.
هوش مصنوعی: ای آن کس که همه موجودات به تو وابستهاند، حالا با دیدن نشانهای از زخم تو، متوجه میشوی که همه چیز در جهان از تو نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: بزن زخم دیگری به من؛ دیگر از تو دارویی نمیخواهم. حتی اگر یک جهان هم باقی نماند، برای من مهم نیست چون تو به اندازه صد جهان برایم ارزش داری.
هوش مصنوعی: اگر بگویم که تو حقیقتی مانند جان من هستی، چرا در اینجا حاضر نمیشوی؟ چرا نمیکوشی تا به من نزدیکتر شوی، در حالی که تو روح روح منی؟
هوش مصنوعی: ما مانند درختانی هستیم که تحت تأثیر دست صنع تو قرار دارند. درختان به وسیلهی باد میپیچند و حرکت میکنند، هرچند که این حرکت ممکن است در نظر نیاید.
هوش مصنوعی: از آن باد سبز به زندگی و طراوت میرسیم و از آن باد زرد به زوال و پژمردگی دچار میشویم. اگر برگی را از درخت بیفکنیم، چه میتوانیم از میوه برداشت کنیم؟
هوش مصنوعی: در تصویر باغ، در واقع میوهها در پیشاند. تو در نهایت، اولین گوهر را به مقصد میرسانی.
هوش مصنوعی: میخواهم از تو صحبت کنم و از دیگران فاصله بگیرم، تو پنهان میشویی و ما را در یک صف قرار میدهی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفتم مگر که ما را؛در دل به جای جانی
نه نه خطاست جانا جانی و زندگانی
یار گشاده زلفی دلبند شوخ چشمی
معشوق خوبروئی؛ دلدار خوش زبانی
برده سبق فراقت؛ از رنج بی نهایت
[...]
بختی نه بس مساعد یاری چنان که دانی
بس راحتی ندارم باری ز زندگانی
ای بخت نامساعد باری تو خود چه چیزی
وی یار ناموافق آخر تو با که مانی
جانی خراب کردم در آرزوی رویت
[...]
کردی نخست با ما عهدی چنان که دانی
ماند بدان که بر سر آن عهد خود نمانی
راندی به گوش اول صد فصل دلفریبم
و امروز در دو چشمم جز جوی خون نرانی
آن لابههای گرمت ز اول بسوخت جانم
[...]
ای باد روح پرور زنهار اگر توانی
امشب لطافتی کن آنجا گذر که دانی
در شو چو مهربانی در تیرگی زمانی
یابی مگر نشانی زان آب زندگانی
ره ره گذر بکویش دم دم نگر برویش
[...]
ای جان جان جانم تو جان جان جانی
بیرون ز جان جان چیست آنی و بیش از آنی
پی میبرد به چیزی جانم ولی نه چیزی
تو آنی و نه آنی یا جانی و نه جانی
بس کز همه جهانت جستم به قدر طاقت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.